خلاصه کتاب:
رمان در رابطه با دختری جذاب است ک در شرایطی نامساعد اولین عشق زندگی خود ک هفت سال پیش به دلیل مخالفتهای خانواده ها از یکدیگر جدا شده بودند میبیند و یاداور گذشته میشود شخصیت مرد داستان بینهایت عاشق و دلنشین ک پدری مستبد دارد و هفت سال پیش یکی از مانع های بزرگ رسیدن به معشوق خود پدرش بوده... حال بعد سال ها دیداری دوباره شکل گرفته که شاید اینبار هم به نتیجه دلخواه نرسد ...
خلاصه کتاب:
الهه دختری عاقل و کاردان است که مسئولیت زندگی در غیاب مادرش را بر عهده دارد و در مقابل پرهام پسر همسایه که تک پسر و بی قید است و مورد توجه شدید خانواده. رویارویی این دو نفر اتفاقات تلخ و شیرینی در داستان رقم خواهد زد...
خلاصه کتاب:
نفس نداشتم. قلبم در سینه میکوبید و با همهی توان فقط میدویدم. پشت سرم فریاد بود؛ آشوب بود؛ به زبان روسی عربده میکشیدند و صدای کوبیده شدنِ کفشهای مردانهشان روی زمین بندر، در گوشهایم اکو میشد. تعدادشان زیاد بود. وقتی نفسزنان از کنار کانتیرهای بزرگِ آبی و قرمز میدویدم کسی از گذشته توی گوشم پچ میزد: «من دوستت دارم، تو رو باور دارم... میدونم که برمیگردی پناه.» آن روز، همه چیز جور دیگری بود. او غرق شده بود توی چشمهای عاشق من، و من حل شده بودم در نفسهای گرمِ مردی که برای این عشق، با همه میجنگید...
خلاصه کتاب:
بعد از غیبتت که اسمی از تو به میان آمد دنبال واژهای گشتم تا حالم را توصیف کنم... هیچ کلمهای نتوانست چون غَثَیان حال آشوبم را به تصویر بکشد. با شنیدن اسمت غَثَیان کردم. تمام خاطراتمان را... تمام نگاههای عاشقانهای که میانمان رد و بدل شده بود. توصیف حال من، توصیف دل آشوبههایم بعد از بازگشتت وقتی دیگر عاشقانههایت به من تعلق نداشت فقط یک کلمه بود. "غَثَیان" "غَثَیان در لغت به معنی آشوب و شوریدگی دل است که منجر به قی کردن شود". (حالت تهوع از میزان اضطراب و استرس)
خلاصه کتاب:
گلمیس افخمی بعد از هشت سال برگشته تا انتقام گذشته رو از آراسپ بگیره. همه چیز طبق نقشه اون پیش میره، اما اومدن یه نفر تموم معادلات ذهنی گلمیس رو بهم میریزه. کسی که داره تلاش میکنه تا گلمیس رو از آراسپ دور کنه...
خلاصه کتاب:
قاصدک دخترِ مدلینگی که برخلاف خانوادهاش با پسری بنام احسان ازدواج میکند! دختری سرسخت و سرکش! طاها مجد مرد پرغروری که سرمایهگذار بزرگیست! تک پسرِ معروفِ سیاستمدار کشور! و برخورد دو آدم از دنیاهایی مختلف باهم و رخدادِ اتفاقات بیشماری که...
خلاصه کتاب:
حامیا پسری زخم خورده که در سن هشت سالگی پدر و مادرش را در آتشسوزی هولناک خانهشان از دست داده و هر دو دست خودش هم بر اثر سوختگی جراحت زیادی دیده است. حامیا به سرپرستی خاله و شوهر خالهاش در خانهی آن ها بزرگ شده و تنها شرط شوهر خالهاش برای حامیا این است که به تک دخترش بارش به چشم خواهرش نگاه کند. حالا بیست سال از آن روزها گذشته و حامیا و بارش بزرگ شده درگیر احساساتی شدهاند که هر کدام بنا به دلایلی جرات بروز آن را ندارند …
خلاصه کتاب:
هلما آرامی، دختر جوانیست که به عنوان روانشناس همراه کاروان ایران عازم مسابقات المپیک میشود... و طوفان دادمهر، شناگر جذاب و معروفی که پس از دو سال محرومیت به دلیل ضرب و شتم شدید یکی از غریق نجاتها، همراه کاروان ایران به مسابقات المپیک میرود و درست یک روز قبل از مسابقه با هلما روبرو میشود... دختر روانشناسی که اختلال روانی وحشتناکی را در طوفان پیدا میکند... سایکوپت!" ...
خلاصه کتاب:
شهراد پسر جذاب، پولدار و البته انحصارطلبیه که سال هاست عاشق ممنوعه زندگیش شده، دختری دلبر و شیطون به نام شهرزاد که همخونه اش هست و همه حتی خود اون دختر فکر میکنند خواهر و برادر هستند و شهراد به دلیل اینکه شهرزاد نمیدونه نسبتش باهاش چیزی به جز اونیه که تو شناسنامه هاشون نوشتن، برخلاف اینکه قلبش رو بهش بدجور باخته و تموم ذهنش رو پر کرده اما مجبور به حفظ ظاهر شده، اما ما بین آموزش های پیانو و گیتاری که شهراد به شهرزاد میده، یه جایی افسار این عشق از دستش میره و باعث میشه زیر قول و قرارش بزنه و پرده از یک راز بزرگ برداره و بره سراغ شهرزاد تا ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.