خلاصه کتاب:
رمان در مورد دختري به نام ترنمه که زن مردي به نام پرهام کيا هستش که پرهام و تمام افراد خانواده ترنم از ترنم متنفرن و يجورايي از همشون طرد احساسي شده و براي اين که بفهمين چي باعث اين نفرته و آيا واقعا ترنم قصه ما يه کاری کرده یا نه با من همراه باشيد…
خلاصه کتاب:
صحرا ریاحی دختری ۲۰ساله دانشجوی رشته پزشکی از خانواده ای بسیار متعصب.. صحرا برعکس خانواده اش دلش پراز حس زندگیه.. خودشو خوشبخت ترین فرد روی زمین میدونه اما واسه کامل شدن خوشبختیش جای یه چیزی رو توی قلبش خالی میدونه.. اونم عشقه! دلش میخواد با عاشق شدن خوشبختیشو کامل کنه.. همیشه و همه جا دنبال شاهزاده سوار براسبش میگرده تااینکه، یه روز برفی بامهراد مهرآذر آشنا میشه و از اون به بعد سرنوشت صحرا به مهراد گره میخوره.. مهرادی که مریضی روانی داره و اتفاق های غیرقابل پیش بینی میفته!!
خلاصه کتاب:
داستان راجع به پسری سنگدل. پسری که واسه یه شب هیجان دست به هرکاری میزنه حتی به قیمت جونش! پسری به نام کارِن! دختری مغرور، لجباز وخودخواه، دختری عاشق خانواده وموقعیت مالی... دختری به نام دایانا! کارن ودایانا سرراه هم قرار میگیرن، غافل ازاینکه...
خلاصه کتاب:
زندگی اربابی همش درد داره! همش ناراحتیه! کاش یه آدم ساده بودم… کاش اختیارم دست خودم بود، نه اجبار… من به این زندگی پردرد محکومم! از زندگی پر آرامش محرومم…! من مجبورم اختیار کنم کسی را برای خودم و اختیار دارم مجبور کنم خودم رو به زندگی با او …
خلاصه کتاب:
هدیه که چندسال برای نریمان پنهانی صبر کرده طاقتش تموم میشه و با درگیری هایی که پیدا میکنن از سر لج و لجبازی به خواستگاری پسر عموی نریمان، حسام جواب مثبت میده حسامی که به خاطر مادرش عشق خواهر (دنیا) نریمانو تو دلش سرکوب کرده به خواستگاری سنتی رفته و مراسم نامزدی هم گرفته حسامی که وقتی میفهمه نزدیکترین آدمای زندگیش بازیچه بچه بازی های خودشون کردنش نقشه ای براشون میچینه. دنیایی که از لجبازی ها خبر داشته و هربار سوالاشو به دروغ جوابگو بوده ...
خلاصه کتاب:
برای تمام نجات یافتگان؛ کسانی که زخمی عمیق بر جسم و روحشان حک شده. کسانی که با شرورترین انسان ها رو به رو شدند، کسانی که با ترسناکترین سرنوشت ها جنگیدند و هنوز در عرصهی زندگی استوار ایستاده اند.کلبه ای فرسوده. سحر گاهی سرد. قصهای که به پایان رسیده بود. اما اون قصه رو انقدر بلند تعریف نکرده بودن تا به گوش کسی که میتونست کمکی بکنه برسه. مرد در کنار درخت ایستاده بود، درختی که در دوهفته گذشته از اون برای تحتنظر گرفتن خونه استفاده کرده بود. خونه ای تنها و دور افتاده که مزارع و مِه احاطهش کرده بود و خودش به تنهایی وهم آور و ترسناک بود ...
خلاصه کتاب:
داستان دربارهی زندگی انسان هایی هست که قصد دارن انتقام بگیرن و طوفان به پا کنن. انتقام کسایی رو که عزیزترینشون بودن رو بگیرن. در این بین کسانی هستن که قصد انتقام دارن عده ای برای احقاق حق جلو اومدن ولی عده ای با دل سیاه و چرکین که پر از کینه و نفرته وارد این قضیه شدند. در یک طرف دختری با عشقی پاک و در یک طرف پسر سرشار از محبت و دلنوازی اما با دلی سیاه و چرکین قصد انتقام دارن که …
خلاصه کتاب:
آنیدا با گذشته ای عجیب و پر رمز و راز، برای عملی کردن نقشه های پدرش که رئیس یک باند قدرتمند و خلاف است، وارد شرکت زرگران میشود، آنجا با ویهان آشنا و طی اتفاقات و ماجراهای زیادی بهم علاقمند شده اما موانع زیادی برای رسیدن آن ها بهم وجود دارد مانند پدر آنیدا و ...
خلاصه کتاب:
روناهی خبط کرد… اشتباه کرد… دختر خانِ ایل حق عاشق شدن نداشت… حالا که عاشق شده باید طرد شود… آن هم به دستور پدر… به دستور کسی که در چهره روناهی معشوقش را میدید… چه فرقی بود بین روناهی و دخترهای ایل که همه عاشق میشدند و پدر میانجی گری میکرد… سالها بعد یک نفر فدا شد… یک زن… یک زن بیگناه…. آساره شایسته بدون هرگونه خطایی مورد اتهام قرار گرفت… به او تهمت زده شد… تهمتی ناگوار که پیش شوهر رسوایش کرد…
خلاصه کتاب:
آنیل دختر چاق و تقریبا معمولیه که با تهمت هرزگی به وسیله ی نامادری بارمان از خونه ی نوروز خان تو یه شب سرد پاییزی فرار می کنه. نه سال بعد در حالی که زنی زیبا و یه کارخونه دار موفق و معروف شده به شهر بر میگرده تا انتقامش رو از بارمان و بقیه اعضای خانواده اش بگیره و این وسط…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.