رمان اجتماعی در سایت ما میتوانید رمانهای اجتماعی بسیار پرطرفدار و خوب را به صورت پی دی اف دانلود کنید. این رمانها شامل دستهبندیهای مختلفی مانند خانوادگی، سنتی، روانشناسی و آنلاین هستند. قلم قوی نویسندگان در این رمانها باعث شده تا آثارشان بسیار جذاب و قابل تأمل باشد. علاوه بر رمانهای ایرانی، مجموعهای از رمانهای اجتماعی خارجی نیز در سایت ما قابل دسترس است. همچنین، شما میتوانید به رمانهای کلاسیک و قدیمی کلکلی نظیر رمانهای عاشقانه بدون سانسور نیز دسترسی پیدا کنید. در صورت تمایل به خواندن رمانهای کوتاه، طنز، عاشقانه چالش برگزار شده است. هر چقدر هم که به دنبال رمانهای واقعی هستید، در سایت ما میتوانید بهترین رمانهای اجتماعی را پیدا کنید.
کتاب رمان وسوسه
دانلود کتاب رمان وسوسه اثر گراتزیا دلددا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
این رمان راوی رنج و عذاب مادر کشیشی است که عاشق دختری شده است. از یکسو مادر عاشق شدن یک کشیش را گناه میداند و از سوی دیگر عاشق شدن را حق طبیعی فرزند خود. گراتزیا دلددا در کتاب وسوسه، به خوبی توانسته روایتی جذاب از تقابل عشق و باورهای مذهبی را بر روی کاغذ بیاورد.
خلاصه کتاب رمان وسوسه
مادر، درِ خانه را بسته بود و برای اینکه از ورود ابلیس که در شب های ...
دانلود کتاب رمان چاخان اثر عزیز نسین به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
عزیز نسین نویسنده ی طنزنویس ترکیه در کتاب چاخان موضوع دروغ گویی و چاخان و تاثیرات آن را دستمایه ی کار خود کرده است و از آن داستانی جذاب و طنزآمیز خلق کرده است. چاخان مانند سایر آثار نسین انتقاد از جامعه و مردم است. داستان کتاب چاخان حول یک فرد می گردد که افراد دیگر درباره ی او حرف می زنند و هر کس او را به گونه ای توصیف می کند. نویسنده در این ...
خلاصه کتاب:
هیجده سال از ورشکستگی کارخونه ایرج میگذره و حالا به کمک دو تا دامادش کارخونه سر و سامونی گرفته... داستان درباره زندگی خصوصی و شخصیت بچه های ایرج و مشکلاتی هست که دشمن ایرج برای کارخونه ایجاد میکنه... -ماهرخ (دختر بزرگ خونواده) ۵ ساله که با شوهرش سیاوش رابطه ای نداره و در استانه طلاقه. -بهرخ (دختر کوچیکتر) به تازگی با سیاوش ازدواج کرده و مشکلات خودشونو دارن. -فرخ (پسر بزرگ خونواده) که خودشو مسئول خونواده میدونه قرار بود با دختری ازدواج کنه ولی... _شاهرخ (ته تغاری خونواده) پسری سر به هوا و شیطونه که به دلایلی اصرار به ازدواج با دختر عموش داره ...
خلاصه کتاب:
داستان زندگی چند زن و مشکلات به وجود آمده از ازدواج آنها. ازدواجهایی که عادی نبوده و زندگی رو برای زنهای داستان سخت کرده. حالا باید این زنها گلیم خودشون رو از آب بکشند بیرون که بعضی هاشون تنهان و بعضی هاشون هم شاید کسی رو داشته باشند اما… پ.ن: برداشتی آزاد از زندگی واقعی چند زن …
خلاصه کتاب:
ترنم با پدری متعصب و سختگیر، تمام دلخوشی زندگیش به وجود مادرش و پسرخالهاش الیاس عجین شده. صمیمیت و وابستگی او و الیاس به کودکیشان محدود نشده و همچنان باقیست. با اتفاقاتی آراز برادر ناتنی الیاس درگیر زندگی ترنم و الیاس میشود و فصل تازهای از زندگی برایشان رقم میخورد ...
خلاصه کتاب:
اتوبان مثل ماری سرد و تاریک به ناکجا آباد میرفت. باد سرد اواخر زمستان گاهی تکانی به ماشین میداد اما سرعت پژوی سیاه آنقدر زیاد بود که در مقابل باد سر خم نکند. جای تعجب داشت اتوبان که همیشه حتی در آن ساعت شلوغ بود آن شب خلوت بود و جز تک و توک ماشین هایی که شاید از مهمانی به خانه بر میگشتند خبری نبود اما راننده پژو شاید به عادت همیشه در خطوط خالی و خلوت لایی میکشید. همراهش سر خوش و هیجانزده بیآنکه از دیوانه بازیهای دوستش بترسد همراهی اش میکرد ...
خلاصه کتاب:
ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافظ زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه، ازش جدا میشه. با نابود شدن زندگی ناز، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه، این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و تو این راه از سیاست مدار بزرگی کمک میگیره تا ...
خلاصه کتاب:
ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه. روزی از روزا، این دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره و نمیدونه. قراره بخاطر این سس خردل زندگیشون بهم گره بخوره! ...
خلاصه کتاب:
بذار از خودم برات بگم! یه بدن پر از زخم... دستایی که مدام میلرزن و یه گلو پر از بغض. روحی پر از درد و قلبی که یخ زده. یه آدم کلافه که سعی داره بخوابه. یه آدم که وقتی با خودش حرف میزنه از کلمه خفه شو زیاد استفاده میکنه. یه آدم که دیگه به چیزی فکر نمیکنه. فراموش کرده! من خیلی خستم. از صداهای بلند آدما خستم. از دور بودن خستم. از خستگی همیشگیم خستم از تو خستم حتی از خودمم خستم .. کاش این ادما میتونستن کمی شبیه تو باشن. نبودت واقعا ترسناکه ...
خلاصه کتاب:
صورتش غرقِ عرق شده و نفس های دخترک که به گوشش میخورد، موجب شد با ترس لب بزند. برگشتی! دست های یخ زده و کوچکِ آیه دستان خاویر را گرفت. برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود. مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و دخترک را رها کرد. وارد خانه شد و …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.