رمان اجتماعی در سایت ما میتوانید رمانهای اجتماعی بسیار پرطرفدار و خوب را به صورت پی دی اف دانلود کنید. این رمانها شامل دستهبندیهای مختلفی مانند خانوادگی، سنتی، روانشناسی و آنلاین هستند. قلم قوی نویسندگان در این رمانها باعث شده تا آثارشان بسیار جذاب و قابل تأمل باشد. علاوه بر رمانهای ایرانی، مجموعهای از رمانهای اجتماعی خارجی نیز در سایت ما قابل دسترس است. همچنین، شما میتوانید به رمانهای کلاسیک و قدیمی کلکلی نظیر رمانهای عاشقانه بدون سانسور نیز دسترسی پیدا کنید. در صورت تمایل به خواندن رمانهای کوتاه، طنز، عاشقانه چالش برگزار شده است. هر چقدر هم که به دنبال رمانهای واقعی هستید، در سایت ما میتوانید بهترین رمانهای اجتماعی را پیدا کنید.
خلاصه کتاب:
محبوبه دختر روستایی شر و شیطانی است که در جایی دور افتاده زندگی میکند، او برخلاف خانواده و فرهنگ سنتی که دارد بشدت بلند پرواز، مغرور و اعتماد به نفس کاذبی دارد. جوری که همه او را به عنوان گاو پیشانی سفید روستایشان میشناسند و هیچ مردی حاضر نیست با او ازدواج کند. دست بر قضا سرنوشت، یک جوان امروزی، به نام بهروز را سر راهش قرار میدهد، که او هم هدفی جز سو استفاده از محبوبه ندارد و بعد از مدتی او را تنها میگذارد و از آن ابادی میرود بعد از رفتن بهروز، محبوبه میماند و...
خلاصه کتاب:
در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زن های قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز هم روش های سنتی توی همه چیز دارن و پدربزرگش، خلیل، رازی پیش جهانگیر احمری داره که نوا رو کنجکاو کرده ...
خلاصه کتاب:
تکین تهرانی ، بازیگر محبوب و از کشتی گیر های اسبق تیم ملی بود که خیلی ناگهانی از عرصه کشتی ، کناره گیری میکنه و وارد عرصه شهرت میشه . مردی که راز بزرگز توی سینه اش داره .
پناه یزدان دختر شکست خورده ایه که رسم های غلط دست و پاش رو بسته و شکست بزرگی از زندگی زناشویی خورده . زندگی پناه وقتی دستخوش تغییر میشه که تکین استاد دانشگاه پناه میشه و اشتباهات زندگی پناه رو بهش آموزش میده و زنانگی های به خاک کشیده این دختر رو مورد بوسه قرار میده ...
خلاصه کتاب:
محیا به همراه دختر پنج ساله اش هستی پا به خانه محتشم ها میگذارد و در آنجا زندگیش از نو شروع میشود...خانه ای که سید عماد محتشم همه کاره ی آن است ...
خلاصه کتاب:
من جانانم... دختری در دنیای واقعی... بدون فانتزی ها و تخیلاتی که در ذهن وجود دارد.. جهانم پر از درد و رنج، مملو از شادی های کوچک است... اینجا خبری از مهر و محبت های کلیشه ای نیست... تک به تک صفحات زندگیم پر از اتفاقات خوش و ناگوار هست، اما در بین تمام این اتفاقات دستهایی برای حامی بودن هست دستهایی که.... اینجا خود برزخ است، مرزی بین خواستن و نداشتن ...
خلاصه کتاب:
مهندسی که در یک روستای کوهستانی ناشناس و در سکوت زندگی میکنه. از خانوادهش جدا شده و به خاطر اختلافاتی که داشته و مرگ همسرش این زندگی رو ترجیح میده اما با امدن دوست صمیمی و برادر خانومش آرامشش به هم میریزه. با ورود خانم دکتری برای کار در خانه بهداشت روستا، میان این دو اتفاقات و حس هایی به وجود میاد ...
خلاصه کتاب:
منصور و شیرین زندگی جالبی ندارند. پر از کشمکش و سردی، تنها دلخوشی شیرین دخترشان شادی است و تنها ریسمانی که اون را در این زندگی نگه داشته است ولی برای منصور اینطور نیست، بالاخره تصمیم به جدایی میگیرند ولی چیزها انطور که شیرین میخواهد پیش نمیرود...
خلاصه کتاب:
رمان در مورد عشق یه دختر نویسنده به پسریه که معتاده به نوشیدنی و هم دانشگاهی قدیمیشه، این عشق تا کجا دووم میاره و آیا میثم قدر این فداکاری رو میدونه؟
خلاصه کتاب:
یزدان کیانی، مرد مقتدرو مرموزیه که به دنبال پیدا کردن قانتل همسرشه. کسی که به عنوان مقتول دستگیر شده، پسر عموشه اما یزدان خوب میدونه پسر عموش قاتل نیست. و برای همین به دنبال پیدا کردن قاتل اصلی میافته. سروین پایدار دختر جسورو باهوشیه که به تازگی با پسرعموی یزدان نامزد کرده و حالا با زندان افتادن علی، با یزدان همدست میشه تا قاتل اصلی رو پیدا کنند و علی رو نجات بدن. در پی معماهای حل نشدنی قتل همسر یزدان، سروین و یزدان به باند خطرناکی نفوذ میکنن و توی این راه رفاقتی دوست داشتنی بینشون شکل میگیره. رفاقتی که رنگ و بویی از عشق میده اما ...
خلاصه کتاب:
"تو آمدی که دنیای مرا زیر و رو کنی" میدانی اولینبار کی حس کردم که دوستت دارم؟ دوست داشتن که نه؛ میگویم "دوست داشتن"، چون نامی برای حسِ جدیدم، پیدا نکردهام. اما حس عجیبِ خوشایندی بود، که به سراغ من آمد. دلم یک جوری شد در آن لحظه؛ نمیدانم دقیقاً چهجوری اما انگار چیزی در دلم تکان خورد و بعدش یک دنیا حسهای مختلف داشتم در وجودم که نمیدانستم باید چه کارشان کنم! فکر میکنم آنچه که تکان خورد، دروازهی احساساتم بود؛ دری که من رو به تمام دنیا بسته بودمش، برای دوست داشتنِ تو باز شد ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.