دانلود رمان بیگانه از ساره مرادیان کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۲۵۵۱
خلاصه رمان:
ترنم دختری دهه شصتی از یه خانواده مذهبی و متعصبه که تو خونه پدربزرگش زندگی میکنه. زندگی ترنم روی روال عادی خودش پیش میره تا اینکه پسر عموش، سیاوش، نامزدش دقیقا یک شب قبل از عروسی میمیره و ترنم عروس نشده بیوه میشه! حالا حدود ۴،۵ سالی از مرگ شوهرش گذشته که پسر عموی بزرگش، سالار، برادر سیاوش، پزشک زنان و زایمانی که توی آلمان بهترین زندگی رو داره برمیگرده ایران سالاری که خودش دلش گیر ترنم بوده، حالا هم باید به حرف پدر بزرگش با ترنم عقد کنه و …
قسمتی از داستان بیگانه :
خواستم به آشپزخانه بروم که دیدم سالار روی تک مبل کنار آقاجان و بابا نشسته است. تعجب کردم و جفت ابروهایم بالا پرید. راهم را به آن طرف کج کردم. هم به آقا جان سلام میدادم هم از او میپرسیدم. دست آقتجان را بوسیدم. آقا جان خوشحالی در چشمهایش بیداد میکرد، خوشحالی از
کنار هم بودن من و نوه ارشدش. خودم را کنار سالار جا دادم و به آرامی گفتم: گفتی نمیای ظهر هم همینو گفتی اما اومدی و من مضحکه دستت شدم انگار. _از تو باید اجازه میگرفتم؟ تو شوهر منی یا من شوهر تو؟ زبونت کم کم داره دراز میشه ترنم. روی مخم نرو برسیم خونه بد می بینیها. رو به بابا
لبخندی زد و من حرصی شدم. به روی خودم نیاوردم و وارد آشپزخانه شدم. زن عمو مشغول هم زدن خورش سبزی بود که بوی خوبی میداد و ته دلم را به ولوله میانداخت. نمیشد عاشق نبود. من حالا که فکر میکردم عاشق بودم! عاشق همین سبزی هایی که صبح خریدم و ناخواسته سهم امشب
ما شد. عاشق امروزی که مادرم از فکر و مشغله زیاد خودش هم یادش رفته بود به من بگوید مراسم پاگشای من است. من عاشق بودم! فرناز، ثریا تارا درحال تزئین سالاد بودند و گاهی ناخونک هایشان دور از چشم مامان مرا به خنده میانداخت مامان با استرس این طرف و آن طرف میرفت. سلامی دادم …