خلاصه کتاب:
گل آویز دختری است تنها و سرخورده ، پر از عقده های روانی ... دختری که از کودکی با داغ سنگین یتیم بودن بزرگ شد ... اما دل باخت به تنها مردی که به او احترام میگذاشت و تنهایی عجیب و گریه آورش را میشکست ، اما ... باز هم ازدواج اجباری داریم ... اجباری که اینبار به جای عشق و دلدادگی ختم خواهد شد به همسرکُشی...
خلاصه کتاب:
چیچک دختر درس خونی که بخاطر درسش میخواد بره فرانسه ادامه تحصیل بده، خانوادش شرط میزارن که اگه با پسری که اونا در نظر گرفته اند ازدواج کنه میتونه با اون بره فرانسه و اما اونو مجبور به ازدواج با پسری نادرست میکنن، ازدواج اجباری، زندگی سخت چیچک، که دختری ساده و پاک هست و با پسری که غرق کثافت شده هست، ازدواج میکنه، سرنوشتی مبهم که گاهی شیرین گاهی تلخ با پایان خوش!
خلاصه کتاب:
رستا بعد مرگ نامزدش، درست روز عروسیش دچار افسردگی شدیدی میشه. پدرش برای بهبودی رستا مجبورش میکنه با امین ازدواج کنه ولی نمیدونست امین با سو استفاده کردن از محبت رستا، ازش چک و سفته گرفته تا... یک شب بعد شکنجههای امین، رستا بچشو سقط میکنه. امین سریع رستا رو به بیمارستان میرسونه و... وقتی چشم باز میکنه امین رو نمیبینه.. رستا بخاطر پیدا کردن امین حرف پیمان رفیعی خواستگار قدیمیش رو قبول میکنه و پا تو راهی میزاره که ... رستا با خواهرش رها کنار پیمان و دوستش فرشاد امیری سر قراری حاضر میشه که دنیای هر دو خواهرو عوض میکنه ...
خلاصه کتاب:
شیوا یه دختر زیادی لوند و به شدت شیطونه که شیطنت هاش حسابی براش دردسر درست میکنن تا اینکه به اجبار خانواده اش عروس یه خانوادهی به شدت مذهبی میشه و حسابی با شیطنتاش پسرحاجی غیرتی رو اذیت میکنه...
خلاصه کتاب:
من «فرهاد صوفی» بعداز دوسال و بردن بزرگترین مسابقه رالی ترکیه به خونه برگشتم. هنوز لباس های مسابقهمو در نیاورده بودم که گفتن باید رخت دامادی به تن کنی. تا ازبی آبرو شدن عروسی که قرار بود عروس برادرش بشه جلوگیری کنم. چون فرزین درست قبل از خواندن خطبه بطرز مشکوکی ناپدید میشه و دختر حاج فتاح رو سرسفره بی داماد میگذاره و اگر حاج فتاحی که یک روستا به سرش قسم میخورند بفهمد حمام خون راه میافته ...
خلاصه کتاب:
پدر خورشید، کارگر کارخونه امیرعلی کیان آراست. اما طی یک حادثه ای ضرر چند میلیاردی به کارخونه میزنه. امیرعلی ادعای خسارت می کنه، پدر خورشید قادر به پرداخت نیست و امیرعلی که مرد ۳۳ ساله و متاهلی هست، شرط میزاره، پدر خورشید باید خسارتو پرداخت کنه و در صورت قادر نبودن در پرداخت خسارت، یا باید به زندان بره و یا دختر ۲۰ سالشو به عقدش در بیاره. امیر علی نشون میده که مرد عوضیه که با وجود زن و زندگی باز هم چشم به خورشید داره، در صورتی که خورشید را با قصد و نیت دیگه ای به خونش کشونده و میخواد ...
خلاصه کتاب:
دختر تنهایی که بعد از مرگ عموش تو رأس یه مثلت عشقی بین دو برادر قرار میگیره و بعد از ازدواج اجباریش و عشقی که به دلش راه پیدا میکنه، متوجه زوایای تاریک زندگی همسرش میشه. مردی که یه مشکل روانی داره، مردی که بعد از ازدواجش، همسر جوون و عاشقش رو زندانی میکنه تا همیشه مال خودش باشه و اجازه نمیده هیچ مردی به عشقش نزدیک بشه، حتی برادر خودش!! ...
خلاصه کتاب:
کوه مثل کوهیار زلزله كوه را هم تكان داد... اما كوهيار را نه... كوه تنها بود و فرو ريخت... اما كوهيار يارش را داشت... امانتى كه پدرش به دستش سپرده بود... امانتى كه ميان آوار جا مانده بود و بايد برايش كوه مىشد و شد... كوه بود... يار بود... كوهيار بود... و براى يارش شد همه چي...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.