خلاصه کتاب:
آوا، دختریه که از بچگی توی خونهی یک خانوادهی ثروتمند بزرگ شده، نه به عنوان یکی از اعضا، بلکه بهعنوان دختر سرایدار. پدر و مادرش با خدمت در اون عمارت زندگی رو میگذرونن، و خودش همیشه با غرور سعی کرده فاصلهش رو با دنیای تجملی اونها حفظ کنه. با اینکه زندگیش با این خانواده گره خورده، اما همیشه آرزوی پر کشیدن از اونجا رو داشته... تا اینکه سرنوشت، بازی دیگهای براش چیده بود. بیتا، دختر لوس و ثروتمند خانواده، نامزد یه پسر بانفوذه میشه، یه قرارداد سرد، بدون عشق. ولی یک اتفاق، همهچیز رو عوض میکنه: آوا، برخلاف میلش، مجبور میشه برای مدتی به خونهی رادان، همون مرد کلهگنده، بره و براش کار کنه... اما چیزی که قرار بود فقط یک کار اجباری باشه، تبدیل میشه به نقطهی شروع یک داستان غیرمنتظره. رادان، مردی که به ظاهر هیچچیز کم نداره، توی وجود ساده و مغرور آوا چیزی رو میبینه که هیچوقت توی دنیای پر زرقوبرق اطرافش پیدا نکرده بود... و حالا، دختری که همیشه میخواست از عمارت پر بکشه، شاید بالاخره وقتشه که واقعاً پرواز کنه اما نه اونطور که تصور میکرد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.