دانلود رمان عاشق اسیر از نیلا #زیبا.ب کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، ازدواج اجباری
تعداد صفحات : 169
رمان عاشق اسیر
خلاصه رمان :
داستان دختری است به اسم نازنین که بعد از سال ها همراه پدرش به بهانه دیدار عمو و سال نو به ایران بر میگرده… پدرش که یکی از بزرگ ترین کارخونه دارهاست، برای حفظ سرمایه و کارخونه اش تصمیم می گیره که دخترش با برادر زاده اش بابک ازدواج کنه… نازنین که دختری سرزنده و شیطونه سعی می کنه زیر بار این خواسته نره. اما وقتی با تصمیم قاطع پدر مواجعه میشه، تصمیم میگیره هر طور شده تن به این ازدواج نده و زمانی که میبینه پدرش برای انجام کارهاش دوباره ایرانو ترک می خواد کنه از فرصت استفاده می کنه و در یکی ازاین روزا…
قسمتی از داستان عاشق اسیر
به چهرش که نگاه میکنم… اه از نهادم بلند می شه… از طرز حرف زدنش متنفرم… انقدر تن صداش نازک و دخترونه است که گاهی صداشو نمیشنوم مدل موهاشو اصلا دوست ندارم دستاش خیلی ظریفن انگار تا به حال باهاشون یه میخم بلند نکرده چه برسه به اجر هیکلی و توپره…
ولی شکم نداره… اره شکم نداره چیزی که من به شدت ازش بدم میاد بهش نگاه می کنم… کنارمه… داره رانندگی میکنه … خیلی خیلی خوشحاله… حقم داره اون خوشحال نباشه کی باشه. (نیلا جون باشه ) دوباره صورتمو بر میگردونم و به جدول کشی های خیابون نگاه میکنم.
صورت کشیده و سبزه ای داره… چشمای قهوه ای موهای مشکیشو فشن زده نمیدونم چه اصراری به پوشیدن لباسای سفید داره دندونای سفیدش بس که رفته دندون پزشکی به سرامیک کف اشپزخونشون گفته زکی… مفت خوره خونه باباشه… اگه باباش نبود تا حالا از بی عرضگی خودش…
جون به عزرائیل داده بود… مثلا مدیر داخلیه شرکت باباشه.. کاش بابام به جای اینکه سنگ اینو انقدر به سینه میزد… سنگ منو به سینه میزد حالا به سینه نمیزد به سرش میزد… فکر کنم به سرشم زده که داره دستی دستی بدبختم میکنه…