دانلود رمان دریاچه قو از مهسا نجف زاده کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 642
خلاصه رمان :
قضیشم در مورد عابد و آنا هستش
آنا رقص باله کار میکنه و آرزوشه بالرین معروفی شه.
عابد از ایتالیا ب دلایلی میاد ایران و این دو نفر همدیگه رو می بینن با چندین سال اختلاف سنی… عابد پسری هات، جیگر… آنا مهربون، دلسوز…
پایان تلخ
قسمتی از داستان دریاچه قو:
کلافه از گرمای اتاق غلت زد و ملافه را با پا از خود دور کرد. حرارت نور خورشید را پشت کمرش احساس میکرد. با حرکت محسوس تخت هوشیارتر شد. حس خنکی و حرکت انگشتانی که ستون فقراتش را به نرمی لمس میکرد، لبخند کجی روی لب نشاند. خمیازه ای کشید و بوی شیرین و غریبه
ای مشامش را پر کرد. تحمل وزن زن وقتی روی پایین ترین قسمت کمرش مینشست هیچ زحمتی نداشت. موهای خرمایی رنگ و نیمه بلند میچا را روی کمرش احساس کرد. دست میچا نرم روی بازوهایش کشیده شد و با صدای آهسته ای کنار گوشش زمزمه کرد: صبح بخیر عزیزم. با حرکتی
ناگهانی و دو از انتظار چرخید، کمر میچا را گرفت و او را روی تخت انداخت. با چهره ای بی حالت خیره شد به صورت خندان و لبان برجسته و صورتی رنگش. آن بوی شیرین و غریبه از موهای مرطوب او بلند میشد. مطمئن بود شب گذشته چنین بوی خوبی نمیداد. حرکت سرش را سمت خود
احساس کرد و بی توجه به خواست او صاف نشست. با دیدن چهره در هم رفته میچا، لبخند کمرنگی روی لب هایش نشست و قبل از این که فرصتی برای اعتراض به او دهد، از تخت پایین آمد و سمت حمام رفت. خنکی آب کمی از التهاب و گرمای کلافه کننده وجودش کم کرد. با دقت گوش داد …