خلاصه کتاب:
داستان دختری به نام پرستش که در یک مهمانی جذب پسری به نام شهیاد میشود که از قضا پسرعموی دور پرستش است. شهیاد به خاطر یک انتقام به این دختر نزدیک میشود و زمانی که این انتقام به عشق تبدیل میشود با مخالفت خانواده پرستش روبه رو میشود ...
خلاصه کتاب:
والنتینا از من متنفره. این جلوی منو از دزدیدن و نگه داشتنش برای خودم نمیگیره. وقتی نوجوون بودیم اونو به خونه من اوردن. اونو در ازای پرداخت بدهی به پدرم فروختن. اون تنها روشنایی دنیای تاریک و جنایی من شد و من نمیتونستم عاشقش نباشم. حالا زندگی ده سال ما رو از هم جدا کرده و من اسم خودمو به عنوان بدنامترین و سادیسمی ترین پادشاه مواد مخدر ساحل غربی ثبت کردم. برام مهم نیست که ازم متنفر باشه. بالاخره انقدر قدرتمند شدم که والنتینا رو برای خودم نگه دارم و هیچ کس نمیتونه مانعم بشه. هرکسی که بخواد اونو از من بگیره میکشم ...
خلاصه کتاب:
من ماهکم! وقتی باعشق ازدواج کردم فکر نمیکردم یه روزی میرسه که دوباره به خونه پدریم برگردم... حالا اما اون روز رسیده و من دوباره تنهام... تنها شدم در حالی که خواستگار سابقم همسر دخترعمومه و بازم نگاهش روی من میچرخه... مجبورم که دوباره ازدواج کنم که تو، پسر عمویی که همیشه مثل برادرم بوده میای و بهم اون پیشنهاد عجیب رو میدی... همه چیز مثل خواب میمونه اما واقعیت اینه که من محرم تو شدم... محرم مردی که یه عمر مثل برادر دوستش داشتم ...
خلاصه کتاب:
قلمرو رز، قلمرو تاریکی، قلمرویی که من درون اون گیر کردم. مرد بی احساس و بی رحمی که توی دنیای تاریک خودش غرقه. و من، لیلی رز! دختر یتیمی که به اشتباه سوار پرواز ویآیپی شدم که اون مافیا رزرو کرده بود. و چی میشه اگه شاهد قتلی باشم، که نباید باشم؟ حالا من اسیر و گریبان یه مافیایی شدم که کل کشور از اون میترسن و میخوان ترورش کنن ...
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دو زوجست که در یک آپارتمان و در همسایگی هم زندگی میکنند... دو زوج با زندگی کاملا متفاوت و روحیه هایی که دنیا دنیا با هم فاصله دارند...
خلاصه کتاب:
یهدا دختری شوخ و شلخته اس که اکثر وقتا سوتی میده. یه روز توی دانشگاه به یه پسری برخورد میکنه و بعدا متوجه میشه که اون پسر یوسف، پسر عمهی دوستشه. یهدا به پیشنهاد سهیلا یکی دیگه از دوستاش، به کلاس موسیقی که داخل دانشگاهشونه میره و متوجه میشه که معلم موسیقیش یوسفه...
خلاصه کتاب:
داستان درباره زندگی یهدا همون دختر پر شر و شور گذشته است… اما با ضربه ای که توی سه سال پیش بهش وارد شده دیگه اون طراوت گذشته رو نداره… اما داره سعی میکنه که باز بشه همون دختر قبلی و تا حدودی موفق هم میشه. همه فکر میکنن اون خوب شده در صورتی که تنها خودش از زخم عمیق روحش خبر داره و کسی از گریه های شبونه اش با خبر نیست... سعی داره برای فرار از زندگی یکنواختش خودشو مشغول کنه تا کمتر به یوسف فکر کنه و توی یه شرکت استخدام میشه و این سراغاز فصلی جدید از زندگی یهداست …
خلاصه کتاب:
سرنوشت برای هلیا ثابت خواب های زیادی دیده است و او را در سراشیبی زندگی و مشکلات قرار میدهد تا با آن دست و پنجه نرم کند. او که به تازگی تنها عضو خانواده اش را از دست داده و در غم و اندوه مادربزرگش فرو رفته متوجه می شود برای مدت از پیش مشخص شده ای صاحب میراث بزرگی شده است. میراثی که شاید تمام آرزوها و بلندپروازی هایش را به واقعیت تبدیل کند. اما هیچ چیز آنطور که تصور می کند پیش نمی رود...
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختری به نام یاسه که ترم آخر رشتهی حسابداریه این دختر چهار سال تو خوابگاه بوده و کار هم میکرده تا بتونه درس بخونه اما الان که درسش تموم شده جایی برای زندگی نداره پولش هم اونقدر نیست که بتونه خونه اجاره کنه و حتی اگه خونه ای هم جور بشه به یه دختر تنها خونه نمیدن. تا اینکه یه روز تو روزنامه یه آگهی میبینه که مسیر زندگیشو تغییر میده …
خلاصه کتاب:
رمان در دو زمان حال و گذشته است. زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت میکند. عارفه که برای ادامه تحصیل از کرمان به شهر دیگری رفته به همراه ساراو مریم که عضوی از این گروه اند زندگی میکند و به دلیل ترس از تنهایی که ناشی حادثهای تلخ در کودکی اش است به اجبار در گروه حاضر میشود. او علی سرپرست تیم را به خوبی میشناسد! این آشنایی و شناخت به سالها قبل و ماجرایی که علی هیچ اطلاعی از آن ندارد باز می گردد…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.