خلاصه کتاب:
با توجه به اسم رمان در مورد یه دختره به نام شوکا. شوکا تو روستا زندگی میکنه، روستای قصه ما ارباب جوانی داره که زن داره اونم نه یکی بلکه دو تا... اما به خاطر یه اتفاق زندگی شوکا با این ارباب گره میخوره...
خلاصه کتاب:
امیر سام و فرح تنها بازماندگان در یک سانحه هواپیمایی هستند... آن ها مجبورند تا خارج شدن از جنگل و عبور از رودخانه ای مواج و رسوندن خودشون به جایی امن کنار هم باشن... حالا یه پسر پرحرف و شوخ که از قضا دکتر دامپزشکم هست با یه دختر کم حرف و مظلوم توی جنگل شب و روزشون رو میگذرونن ...
خلاصه کتاب:
بهار دختر روانشناسی که طی حرف های یکی از مراجع هاش متوجهی راز بزرگی از زندگی خودش میشه، اتفاقی که گذشته رو روشن میکنه و آینده اش رو تحت شعاع قرار میده ...
خلاصه کتاب:
هانی، دختری که با ارتباط گرفتن افراد مشکل داره، متوجه میشه نامزدش بهش خیانت کرده! درست تو همین شبی که فکر میکنه زندگیش سیاه شده، مردی رو میبینه که سال هاست میشناسه! البته تو خواب! مردی که ادعا میکنه هانی عادی نیست و اون رو با خودش به یه گروه جدید میبره، گروه جدید، خانواده جدید! قدرت های جدید و… عشق و خطرات جدید… این داستان یه عاشقانه راز آلود از دنیای جادو و انسان های متفاوته...
خلاصه کتاب:
هدیه که چندسال برای نریمان پنهانی صبر کرده طاقتش تموم میشه و با درگیری هایی که پیدا میکنن از سر لج و لجبازی به خواستگاری پسر عموی نریمان، حسام جواب مثبت میده حسامی که به خاطر مادرش عشق خواهر (دنیا) نریمانو تو دلش سرکوب کرده به خواستگاری سنتی رفته و مراسم نامزدی هم گرفته حسامی که وقتی میفهمه نزدیکترین آدمای زندگیش بازیچه بچه بازی های خودشون کردنش نقشه ای براشون میچینه. دنیایی که از لجبازی ها خبر داشته و هربار سوالاشو به دروغ جوابگو بوده ...
خلاصه کتاب:
برای تمام نجات یافتگان؛ کسانی که زخمی عمیق بر جسم و روحشان حک شده. کسانی که با شرورترین انسان ها رو به رو شدند، کسانی که با ترسناکترین سرنوشت ها جنگیدند و هنوز در عرصهی زندگی استوار ایستاده اند.کلبه ای فرسوده. سحر گاهی سرد. قصهای که به پایان رسیده بود. اما اون قصه رو انقدر بلند تعریف نکرده بودن تا به گوش کسی که میتونست کمکی بکنه برسه. مرد در کنار درخت ایستاده بود، درختی که در دوهفته گذشته از اون برای تحتنظر گرفتن خونه استفاده کرده بود. خونه ای تنها و دور افتاده که مزارع و مِه احاطهش کرده بود و خودش به تنهایی وهم آور و ترسناک بود ...
خلاصه کتاب:
اسمم آساره ست… زیبا مثل ستاره های آسمون. من دختری از روستایی هستم که رسم دارن دختران نه ساله شان را به راحتی به عقد دیگران در بیارن. من یتیمی هستم در دست های عموی بزرگم. بازیچه طمع اونم. اما چی بگم که سرنوشت منو به یه جاده رسوند...
خلاصه کتاب:
داستان از یک روز در دانشگاه شروع میشود، که سوگند هدایتی دچار حمله میگرنی میشود و به دلیل همراه نبودن داروه هایش و شیطنت همکلاسی ها مجبور به ترک کلاس و رفتن به منزل میشود، از آنجایی که قادر به رانندگی نیست دوستش لاله از (روزبه قائمی) درخواست میکند تا آنها را به منزل برساند ...
خلاصه کتاب:
معلم مدرسه روستای مری گرین به کرایست مینیستر میرود تا درسش را ادامه بدهد، کرایستمینستر شهری است دانشگاهی و بهشتی و خیالانگیز، که از دور خیال بهترین شاگرد مدرسه، جود فاولی را به سوی خویش میخواند. اما چیزی جود را از مسیر این علاقه منحرف میکند کشف زنان است، او همهٔ آرزوهایش را فدای عشق آرابلا و نیاز روحی خود به دخترعمو سو میکند. این دو زن، این عشق خاکی و اثیری، جود را از مسیری که برای خود معین کرده بود دور میکنند و به کشمکش با جامعه وا میدارند... کشمکشی که جود را به خاک ذلت مینشاند.
خلاصه کتاب:
مهندس نوشین مجد، دختر جوانی که توانسته خلاقیت و توانایی و شایستگی خود به عنوان یک خانمِ مهندس، به تمام همکاران و اطرافیانش ثابت کند، حالا قراره است وارد یک کمپ پر از مرد شده تا جایگزین معاون یک پروژه (پل سازی) بشود، اما سرپرست کارگاه کسی نیست جز (یاشار توانا) یک مهندس به شدت ضد زن کسی که اجازه نزدیکی هیچ خانمی را به کارش نمیدهد، او با کارشکنی های زیادی برای از بین بردن این پروژه روبه رو است اما ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.