خلاصه کتاب:
_آفتاب پهن شده، تو تازه داری میای؟ اشک در چشمان سیاه و کوچک رعنا حلقه زد. صدای زن لرزه بر اندامش انداخته بود. همین زنی که با نام اوستا او را میشناخت. با آن که از ترس سر به زیر انداخته بود میدید که صبح تازه متولد شده و هنوز جوان است، پس چرا اوستا به او میگفت لنگ ظهر است؟ صدای هراس آور اوستا باز هم طنین افکند: پس چرا همینطور واستادی! زود باش فضله های مرغو جمع کن. و او که از دیدن فضله های مرغ و خروس ها دلش خالی میشد. همچنان که با دستان کوچکش مشغول جمع کردن فضله های مرغ بود احساس اندوهی درونش را میخراشید ...
خلاصه کتاب:
اربابی از تبار سیاهی، قدرت، دروغ، حیله، نفرین و خشونت دختر ارباب دختری از جنس سکوت، آرامش، پاک، ساده و عاشق. خدمتکار ارباب پسری از جنس سنگ، پر از نفرت، پر از انتقام اما مهربون. حالا این دختر قصه عاشق پسر قصه مون میشه و زمانی که ارباب مچشون رو میگیره حالا چی در انتظار این دو نفر است...
خلاصه کتاب:
جذاب ترین بازیکن فوتبال کالج ایالت از من خواست نامزد جعلیش باشم. (کلی جانسن) با آن هیبت خود شیطان است، در طول فصل روزی نیست که سرخط اخبار نباشد! برای من به عنوان هماهنگ کننده روابط عمومی تیم، او یکی از راحت ترین بازیکن ها برای اداره کردن بود اما بعد از بهم زدن با عشق دبیرستانی اش داغون شد! وقتی او متوجه شد که من به فرد دیگری علاقه دارم یک نقشهی مسخره کشید... او به من کمک میکرد که توجه اونو جلب کنم و منم بهش کمک میکردم حسادت نامزد سابقش رو برانگیزه ...
خلاصه کتاب:
-من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم... ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد... دخترک عاصی از نگاه مرد، با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین...! مرد نفس سنگینش را بیرون داد... گفتنش کمی سخت بود اما باید می گفت... این به نفع هر دو بود... حداقل بیشتر به نفع دخترک رو به رویش بود. با جدیتی که جزو جدا نشدنی شخصیتش بود، برخلاف اعتقاداتش، اجبارا چشم تو چشم دخترک با مکث گفت: دکتر معالج مهگل رو میارم و در عوضش... زنم شو...!!!
خلاصه کتاب:
در مختصاتی از مشرق، زنی با ظاهری از جنسِ غرور، بعد از مرگ همسرش از خانوادهی پدری طرد میشود و تنها و مستقل با دخترش زندگی میکند. قصه در مغرب اما راجعبه هنرمندیست از قماشِ احساس و رده مردانگی! که اسم و راهِ پدر را درک کرده. خاطرهای از کودکی، احساسی با قدمت یک رویا در قلب مهدیار به جا گذاشته و اورا وادار کرده با ازدواج و روابط عاطفی بیگانه باشد، تا اینکه درنهایت سرنوشت می چرخد و کودتایی پُر سروصدا آغاز میشود.. عشقی ممنوع! از جنسِ رسوایی! زندگیِ مهدیار را دستخوش تغییر قرار میدهد ...
خلاصه کتاب:
روایتگر زندگی دختری ساده به نام " آلما " است که نه شیطنت هایش همه را کلافه کرده و نه زندگی رویایی دارد؛ او دختری مهربان و ساده در یکی از کوچه پس کوچه های وسط شهر شیراز در یک خانه ساده، کنار خانواده های رنج دیده و پدری که در چنگال اعتیاد اسیر است، زندگی میکند. آلما، همان سیب ممنوعه ای است که وسوسهی چیده شدن را به دلِ آدمی میاندازد که اگر چیده شود، آدمی (همانند حضرت آدم) محکوم به حبس ابد در زمین است... یک سیب و دو آدم؟! سرانجام چه میشود؟
خلاصه کتاب:
شیوا دختری که مادرش رو تو یه تصادف از دست داده و حالا از پدر مریضش پرستاری میکنه. دختر داستان در یک آموزشگاه نقاشی تدریس میکنه و با ورود یک دختر بچهی کارآموز به آموزشگاه مسیر زندگی شیوا عوض میشه ...
خلاصه کتاب:
داستان پسریه که عاشق نامزد دوستش میشه. سعی میکنه از این دختر دوری کنه اما وقتی میفهمه این نامزدی زوری هست و دوستش سعی داره به ترنم دست درازی کنه دیگه نمیتونه عقب بمونه. حالا باید ترنم رو عاشق خودش کنه در حالی که خودش نوه یه تاجر مراکشی هست که رسومات خاص و سفت و سختی برای ازدواج و... دارن. رسوماتی که شاید ترنم به هیچ وجه حاضر نباشه حتی بهش فکر کنه... از طرفی ترنم برای خاندان مراکشی امیر دختری خارج از عرف و رسومات به حساب میاد که برای ازدواج مناسب نیست ...
خلاصه کتاب:
زندگی اربابی همش درد داره! همش ناراحتیه! کاش یه آدم ساده بودم… کاش اختیارم دست خودم بود، نه اجبار… من به این زندگی پردرد محکومم! از زندگی پر آرامش محرومم…! من مجبورم اختیار کنم کسی را برای خودم و اختیار دارم مجبور کنم خودم رو به زندگی با او …
خلاصه کتاب:
داستان شرحی از زندگی و روابط بین چند دوست خانوادگی است. دوستان خوبی که شاید روابطشان فرای یک دوستی عادی باشد، پر از خوبی، دوستی، محبت و فداکاری… اما اتفاقی پیش می آید که تک تک اعضای این باند دوستی را به چالش میکشد و هرکدام به نحوی با این مسئله و پیامدهای بعدش کلنجار میروند. داستان روایتی از دغدغه های انسانی و تصمیمات انسان هاست ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.