خلاصه کتاب:
شاه آیهان مردی که به واسطه ی گذشته اش تبدیل به آدمی شده که برای قدرت و ثروت پا رو هر چی گذاشته تا یه آدم مشهور و موفق بشه؛ تا حدی که همه بهش لقب "شاه" میدن. برای رسیدن به این موقعیت به نواز که سال ها دوست دخترش بوده هم رحم نمیکنه و ازش سواستفاده میکنه. اما نواز به تحریک پسری که تازه وارد زندگیش شده تصمیم می گیره آیهان رو بکشه اما موفق نمیشه و نواز به شکل بدتری در دام آیهان میفته... آیهان برای انتقام کاری با نواز می کنه که ...
تهران در حاشیه در کویر بزرگ که مرکز ایران را فراگرفته اند، زمین این روزها لرزیده است. طبس و چهل دهکده از میان رفته است.
درست ده سال پیش از این، فردوس در همین ناحیه از صفحه زمین محو شد، اما روی این زمین ویران شده دو شهر، به چشم و همچشمی هم، از زمین سبز شد. انگار در ایران شاه یک مصیبت نمی تواند تنها به یک تولد نو منجر شود. یک طرف شهر دولتی است، شهر وزارت مسکن و مقامات عالیه، اما کمی آنسوتر صنعتگران و کشاورزان هم، به رغم همه برنامه ریزیهای رسمی، شهر خود را ساخته اند: ...
خلاصه کتاب:
هیمن کنارم خم شده... آفتابی که میتابه موهای قهوه ای روشنش رو عسلی رنگ کرده... موهای لخت و قشنگی که عجیب منو یاد ماهی میندازه... هیمن زل زده به داسی که دستم گرفتم و من نگاه از اون میگیرم... با چشم دنبال اون یکی میگردم... دخترم رو میگم... صدا ی برخورد داس ها روی محصول برنج و برداشت اون ... صدای ریز ریز خندیدن دو تا زن کمی دور تر از من، قاطیه صدای گنجشگ بازیگوشی که چپ میره...
خلاصه کتاب:
داستان در مورد یک دختری به اسم ژرفاست که لیدر تور است و یک آقای ایرانی به اسم شهریار که مدت زیادی خارج از ایران زندگی کرد و مدیریت یکی از معروفترین برندهای جواهر دنیا را به عهده دارد. این آقا با هویت خارجی خودش به نام رابرت هیل میآید ایران تا از خانواده پدریش که سالها قبل او و مادرش را خیلی آزار و اذیت کردهاند انتقام بگیرد و ژرفا را به عنوان لیدر انتخاب میکند و تقریبا دیگه یک جورایی ژرفا میشود دست راستش و همه کارهای تو ایران را راه میاندازد. بعد یک مدتی هم کم کم …
خلاصه کتاب:
صحرا دختری که برای دیدن دوست مجازیش به بهانهی اردو از خونه اشون به شهر دوستش میره اما وقتی به خونهی دوستش میرسه میفهمه رفته خارج و اون همون جا جلوی در از هوش میره و وقتی به هوش میاد برادر دوستشو بالای سرش میبینه و پیام های تهدید آمیزی از طرف پدرش که میگه دیگه حق برگشت به خونه رو نداره و صحرا میمونه برادر دوستش که بداخلاقه و اونو مثل یه انگل میبینه و ...
خلاصه کتاب:
مایا دختریست که با وجود داشتن پدر مادری بیخیال و بی مسئولیت، خودساخته بار میاد اما پر از عقده و کمبود، در بیست و دو سالگی به اجبار پدر و مادرش مجبور به عقد پسری پولدار با جرایم پوشیده در میاد، دوماه بعد عقد پس از ملاقات با منصور دوست پدرش و وکیلی زبده، تصمیم میگیرد از کسری، همسرش جدا بشه و در این طی عشقی شورانگیز سر تاسر لحظه هایی پر از هیجان و احساس پیش میاد اما این عشق یک جا در فرازو نشیبی غیر قابل پیش بینی قرار میگیره، اتفاقی که نمیشد حتی بهش فکر کرد ...
خلاصه کتاب:
کلمهای ژاپنی 不動心 به معنای: (قلبت را بیحرکت نگه داری، پابرجا در مقابل شادی و اندوه) ماجرای زندگی آرامش، دختر جوان و سرکشی است که چون در کودکی مورد دست درازی برادر حیوون صفتش قرار میگرفته، حالا در خانهای مستقل و دور از خانواده زندگی میکند و طی اتفاقاتی مجبور به ازدواج با طوفان، مردی رنج کشیده، جوانمرد و سرد میشود که از او متنفر است و شروع این زندگی مشترک و پر از تنفر همراه با رخ دادن ماجراهای عجیب و برملا کردن رازهایی از گذشتهی هر دویشان میباشد. رازهایی که عادی نیست بلکه...
خلاصه کتاب:
"اسم طرف رو تریلی نمی کشه" قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا اما من چی کار کردم؟ تریلی رو چپ کردم. اوه صبر کنید....این تمومِ فاجعه نیست"جلویِ قاضی و ملق بازی؟" من،آمینِ رزاقی؛جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه چنان لنگم به هواهایی جلوش اجرا کردم که بند و بساطِ چهل سالشو؛راهی تعمیرگاه کردم. قصه اینجا تموم میشه؟اصلا من،طرفدار این مردم. اونقدری خواستمش که تو بچگیم بهش گفتم "میخوام عروست بشم" اگه اون مرد معنایِ "نظم و آرامش" "جذابیت" "بزرگ سایز بودن" "مردونگیه" من معنی "فاجعهِ قرن" "سلیطگیِ تمام عیار" "دیوانگی" "دلبری" بودم.
خلاصه کتاب:
"خلسه" روایتی از زیبایی عشق اول است. مارال دختر سرکش خان که در ۱۷ سالگی عاشق معراج سرد و مغرور میشود ولی او را گم میکند و سالها بعد روزی دوباره او را میبیند و ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.