دانلود رمان آیه و عالیجناب از راضیه درویش زاده کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، انتقامی، اجتماعی،خانوادگی
تعداد صفحات : 911
خلاصه رمان :
آیه دختری جوان که همسرش درست شب عروسی باعث قتل میشه و برای رهایی محبور به طلاق آیه و ازدواج با شخصی دیکر میشه و آیه برای انتقام زندگی خودش و بهترین دوستش پا توی شرکت کسی میذاره که باعث بدبختی آیه و بهترین دوستش هست.. اون شخص کسی نیست جز «آیهان حکمت» مردی مغرور و خودخواه که…
قسمتی از داستان آیه و عالیجناب:
از شرکت بیرون زدم که دستم از پشت کشیده شده با تعجب برگشتم با دیدن پژمان چینی به ابروهام دادم خیلی سریع نگاهی به شیشه پنجره های شرکت که نمیدونستم دقیق کدوم واسه اتاقه آیهان انداختم و دستمو عقب کشیدم. -آوا میام خونه حرف میزنیم. قبل اینکه اعتراض کنه قطع کردم
و نگاه غیظ آلودم رو به پژمان انداختم. -چته تو؟ -آیه نیا توی این شرکت! نیشخندی زدم: اتفاقا از شنبه تنها راهم به همین شرکت ختم میشه. برگشتم و با قدم های بلند ازش دور شدم صدای «آیه» گفتنش که بلند شد سریع و عصبی برگشتم و انگشت تهدیدم رو سمتش گرفتم. -خوب گوش کن ببین
چی بهت میگم پژمان من به آیهان قول دادم فقط واسه کار بیام این شرکت خب پس دورور من نپلک. نیشخندی زد. -آیهان؟ تا جایی که میدونم اینجا همه باید صداش بزنن عالیجناب تو نیومده چه زود خودمونی شدی؟ جلوتر اومد رنگ نگاهش پر از شک و سوءظن شده بود آروم با تردید و
تمسخر گفت: مطمئنی برای کار اومدی؟ نکنه اومدی که… با خشم و حرص از ادامهی حرف نگفتهی پژمان تموم زورم رو توی دستم بردم و سیلی به صورتش زدم: خفه شو پژمان خفه شو. به سرعت برگشتم تا بغضی ک که به گلوم چنگ زده بود جلوی چشم های بی رحم پژمان سر باز نکنه …