خلاصه کتاب:
باران و پیمان، زوج عاشقی هستند که چندسالی از شروع زندگی مشترک و عاشقانشون می گذره، اما بارداری ناخواسته باران و خطری که تهدیدش می کنه باعث می شه این زندگی دچار چالش هایی بشه که خوندنش خالی از لطف نیست ...
خلاصه کتاب:
هیراد مردی مغرور و عیاش که تا به حال کسی دست رد به سینهاش نزده... طی حادثه ای زندگیش زیر و رو میشه و سرنوشت اونو سر راه دختر پاک و معصومی قرار میده که به شدت باهاش سر جنگ داشته اما حالا و تو شرایط جدید ...
خلاصه کتاب:
دختری معصوم و تنها در مقابل مردی عیاش... ماهلین پلکهای پف کرده و درد ناکش را به سختی گشود و اتاق بزرگ را از نظر گذراند. اتاق بزرگی که تنها یک میز آرایش قهوهای روشن و یک تخت دو نفره سفید رنگ و ساده در آن به چشم می آمد. متوجه شد اتاق حتی پرده هم ندارد و چشمش را روی نور تیزِ آفتاب با اخم بست. دیشب زندگی برایش ناقوس مرگ نواخته بود. به یکباره صدای خشن و کمی گرفته محمد در گوشش پیچید...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.