خلاصه کتاب:
_یعنی ماجرای صیغه دروغه؟ نگاهش ناراحت شد، معلوم بود دوست نداره جوابم را بده. -نه. قلبم از درد تیری کشید. از تصور اینکه چه چیزایی بینشون بوده که کار با حامله شدن دختره رسیده دلم میخواست بمیرم انتظار نداشتم که بدون هیچی بوده باشه ولی انتظار این را هم نداشتم که تا این حد پیش بره و دوست دخترش شوهر من ازش حامله بشه. قبول کردن همچین موضوعی به سختی این بود که قبول بکنی یکی چاقو را توی قلبت فرو بکنه ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.