دانلود رمان شبی در پروجا از سارا انضباطی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۹۵۰
خلاصه رمان:
حنا زنی جوان و شکست خورده که سال ها قبل به صورت قاچاقی از کشور دزدیده و فروخته و محکوم شده! اما یک شب وقتی میفهمه قراره بازیچهتر از چیزی که هست بشه تصمیم به فرار میگیره و حین فرار و در عین ناامیدی در دل یکی از شب های تاریک و زیبای شهر پروجا با سید الیاس طباطبایی روبهرو میشه! مردی از جنس نجابت و مردانگی… مردی که از اون شب به بعد مثل معجزه زندگی حنا رو زیر و رو میکنه و به قلب شکستهاش عشقو یاد میده! این داستان روایتِ عشقیست هیجانانگیز و پرفراز و نشیب… عشقی که در دل تفاوتهای زیاد فرهنگی و عقیدتی رخ خواهد داد …
قسمتی از داستان شبی در پروجا :
مات و مبهوت تنها کلماتی که میتونستند وضعیت کنونی من و الیاس رو توصیف کنند. اتفاقی که یک ساعت پیش افتاده بود انقدر شبیه فیلم های ترسناک بود که حتی نمیتونستیم هضمش کنیم. نیمه شب بود و سرد؛ هوا در تاریکترین زمان خودش قرار داشت و ما حتی موبایل هامونم داخل ماشین با
تمام وسایل سوخته بود هیچ ماشینی از جاده رد نمیشد و من جایی بین ترس و ناامیدی از ترس و سرما میلرزیدم. الیاس زودتر از من به خودش اومده بود و حالا با چندتا شاخه چوب کمی پایین تر از دره و گاردریل با همون فندکی که دست من بود آتشی روشن کرده و دور آتش نشسته بودیم. گریه نکنید!
نگاهم رو به چشم هاش دوختم؛ مگه داشتم گریه میکردم؟ دستم رو پایین چشم هام کشیدم خیس بود. لب گزیدم؛ از کی اختیار اشکهام رو از دست داده بودم؟ از کی داشتم گریه میکردم؟ دستش رو به ته ریشش کشید و زمزمه اش من رو به هق هق انداخت. -اشکالی نداره. مبهوت نگاهم کرد و من با
وجود هق هق و سکسکه پچ زدم: بب… خشی..د! سر کج کرد و لبخندی ارامش بخش بهم زد؛ چطور میتونست آروم باشه؟ ماشین چند صد میلیونیش سوخته بود و ما توی تاریکی وسط یه جادهی بی آب و علف گیر افتاده بودیم اونوقت دم از آرامش میزد؟ -آروم باشید حنا خانوم… اتفاقیه که افتاده …