دانلود رمان سنت شکن از الناز محمدی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 593
خلاصه رمان :
به روزهای کهنه که برمیگردی ردپایی از اشتباهات میبینیم. اشتباهات کوچیک و بزرگی گاهی سایه اش تا ابد دنبالمون میاد. درست مثل سایه مرگ سرد و وحشت آور… قصهی یک زن یک مرد یک کودک و یک قوم تکرار میشه. هرکس به دنبال حرمت خودش میدوه. یکی حرمت دل و دیگری حرمت خون و هم خونی… یک قصه ای که ساده شروع میشه. ساده رو شاید این روزا طور دیگری باید معنا کرد چون سادگی و بغض و دلتنگی همراه هم میاد. دو روایت از دو زمان که سپری شده و درحال سپری شدنه اما نقطه اتصال این اتفاقات …
قسمتی از داستان سنت شکن:
مقابل قفس مرغ عشق هایش ایستاد و موهای نم دارش را پشت گوش زد لیوان نسکافه اش را دست به دست کرد و انگشت روی تنهی فلزی قفس کشید. سر مرغ عشق ها به هم چسبیده بود. یاد آریا افتاد که در این مواقع با خنده و شیطنت هزار وصله جور و ناجور به پرنده های بی زبان
میبست. دلتنگی سراغش آمد. چقدر جای شیطنت هایش خالی بود. دلش نیامد پرنده ها را از آرامششان در بیاورد. بی صدا سمت تراس رفت. هوای خنک اوایل اردیبهشت حالش را جا آورد. با اینکه تازه از حمام آمده بود اما احساس سرما در هوای آزاد نکرد. جرعهای از محتوی لیوانش را نوشیدو سعی
کرد ذهنش را از اتفاقات اخیر پاکسازی کند. دیگر دوست نداشت با اتفاق دیروز حتی یک لحظه هم به ارسلان فکر کند اما افسار اراده اش را در دست نداشت و به هر سو کشیده میشد. از دروازه افکاری گذشت که تا چند روز پیش بدون مکث و با اسب اطمینان و به خیال آگاهی مطلق سمتش
تازانده بود. حالا که وقت رسیدن بود مکث و تردید و در نهایت پشیمانی خستگی را به تنش گذاشته بود. باشنیدن صدای تلفن از فکر و خیال بیرون آمد. مادر بزرگش از خواب عصر بیدار شده بود و به نشیمن آمد. با لبخند عصر بخیری گفت و تلفن را برداشت احوالپرسی مختصری با عمه اش کرد …