دانلود رمان خونهی بهار و آرمین از ستاره شجاعی مهر کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی، معمایی، خانوادگی
تعداد صفحات : ۷۵۶
خلاصه رمان:
خونهی بهار قصه آرمین پسرجوونیه که بعد از طلاق عموش، پنهانی از همه، همسر اونو صیغه میکنه تا ازش مراقبت کنه. قصهی وانیاست که با یک دنیا امید و آرزو پای سفرهی عقد با چاووش میشینه اما درست شب ازدواجش یک غریبه با چاووش تماس مشکوکی میگیره و راز وانیارو براش فاش میکنه. رازی که موجب میشه چاووش قید ازدواج با وانیارو بزنه. دست سرنوشت وانیارو به خونه بهار و آرمین میرسونه تا اینکه …
قسمتی از داستان خونهی بهار و آرمین :
بهار نگاهی انداخت به میز و باز لبخند زد منیرخانم قبل از ظهر میآمد و آماده کردن وعدهی صبحانه با آرمین بود. همیشه هم خودش لقمه درست میکرد و توی دهان بهار میگذاشت. -جلسه بعدی شیمی درمانیت کی هست؟ بهار به زحمت لقمه نان و پنیرش را قورت داد و گفت: نمیخوام برم.
همانطور که انتظار داشت آرمین با اخم نگاهش کرد: نمیخوای بری؟ سری به نه تکان داد: خسته شدم دیگه. اگه قرار بود بهتر بشم تا الان اتفاق میافتاد. _نمیخوام این چند وقته باقی مونده همش تو درد و راه بیمارستان باشم. -بهار! لحن سرزنش آمیز آرمین، قلب بهار را فشرد._خودم بهتر از هرکسی
میدونم که دیگه خوب شدنی نیستم. آرمین تلاش کرد بحث فعلی را خاتمه بدهد: بجای این حرفا صبحونه تو بخور. دلش نیامد دست آرمین را رد کند و لقمهی بعدی را هم توی دهانش گذاشت. آرمین دوباره به رویش لبخند زد: همیشه موهای بلندت و دوست داشتم. بهار حس کرد چیزی میان دلش تکان
خورد به یاد نداشت یونس یکبار هم از موهای او تعریف کرده باشد. -وقتی میاومدی خونمون و جلوی آینه موهاتو شونه میزدی، تو همون عالم بچگی دوست داشتم بافتن موهاتو تماشا کنم. یه بارم مامان ماهی مچم و گرفت. بهار غافلگیر شد: واقعا؟ آرمین کمی کره روی نان مالید و سر تکان داد …