دانلود رمان هشتگ از نگار ق کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : 1528
خلاصه رمان :
ماری یه دختره جسوره که برای خواستههای خودش میجنگه، یه دختر بلاگرِ که شاخ اینستاست و معروفه، از بچگی عاشق آراز پسر عموشه ولی آراز اونو اصلاً نمیبینه و دوستش نداره تا اینکه آراز تصادف میکنه و به کما میره و وقتی به هوش میاد حافظش رو از دست داده… ماری از فرصت سوءاستفاده میکنه و بهش میگه ما قبلاً با هم رابطه داشتیم و باید ازدواج کنیم ازدواج میکنن و …
قسمتی از داستان هشتگ:
دو هفتهی دیگه هم گذشت که یک روز مامان و بابا کنارم نشستن و با هزار مقدمه چینی گفتن: امروز ماری میاد دیدنت قطعا حرفشون فقط همین نبود مامان ادامه داد: عموت هم آخر هفته دعوتت کرده گفته دیگه طاقت نداره میخواد ببیندت… بابا با من و من گفت: هنوز فکری نکردی؟ پوزخند
زدم: فکر؟ چه فکری؟ به همه شون نگاه کردم و ادامه دادم: فکر ازدواج؟ رسمی شدن؟ با دختری که ده هیچی نمیدونم ! نمیشناسم؟ حسی که ندارم؟ اصلا ماری به کنار… من خودمم نمیشناسم از خودمم هیچی نمیدونم. از من چی میخوایید؟ آرمان تنها غمگین نگاهم کرد. بابا سعی کرد آرومم کنه…
میدونم پسر میدونم وضعیتت سخته، فقط اون دخترم… -من نمیدونم چه آدمیم اصلا شاید آدم گندی باشم. شاید گند بزنم به زندگی همون دختر… بابا میون حرفم اومد: گند نمیزنی. ماری از روزی که چشم باز کرده عاشقته. ابروهام بالا رفت عاشق بود؟ این همه سال؟ فکرمو به زبون آوردم…
-ن… میدونستم؟ -میدونستی. از گیجی خندیدم: جالبه. من میدونستم یه دختر به این قشنگی این همه عاشقمه و این همه سال هیچ کاری نکردم هیچی نگفتم باهاش هیچ ارتباطی نداشتم؟! مامان دستش رو روی دستم گذاشت: ارتباط پیدا کردی فقط دیرتر… شانس یارت نبود و اون اتفاق افتاد …