خلاصه کتاب:
فریبا در زندگی مشترکش با فرید دچار شکست شده است. او پس از سال ها هنوز هم در گذشته زندگی می کند. با اینکه دکتری روان پزشک است اما نمیتواند کمکی به خودش بکند روزی در پارک با مردی آشنا میشود که او را با کسی به اسم نازی اشتباه میگیرد. برخوردی دیگر با آن مرد ناشناس باعث میشود فریبا با دنیای ارواح و شیاطین آشنا شود و به دنبال راه حل مسائل ذهنش برود. او در این راه با آدم های زیادی مواجه میشود و سعی میکند به آن مرد که اسمش علی رضاست کمک کند و ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.