خلاصه کتاب:
سلاله، دختری قوی و خود ساخته که به خاطر اتفاقات تلخی که تو خانوادش افتاد، تهران رو ترک کرد و همراه دوستش رفت شیراز... فال حافظ و فالوده و عطر بارون روی برگ درخت های خیابونهای شیراز حسابی چسبید بهش و یادش رفت زخمهای دلش رو... قسم خورده بود برنگرده به تهرانی که براش فقط درد بوده و تنهایی، اما چرخ روزگار به ساز دل ادم ها نمیچرخه... بعد از سال ها، برخلاف خواستهی دلش مجبور میشه برگرده تهرانو به خاطر وضعیت خانوادش میره دنبال کار و تو این مسیر با مردی آشنا میشه که...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.