خلاصه کتاب:
داستان زندگی زنی زیبا و نجیب به نام ساغر است که عروس یک خانواده مرد سالار ِ نابسامان است. این خانواده یک پدر و سه فرزند پسر دارد که هر چهار مرد عیاش و خوش گذران و … هستند و اصلاً به زن بها نمیدهند. مادر خانواده، کوکب، بد دهن و ناسازگارست و حسابی از عروسهای بینوا کار میکشه و بهشون توهین میکنه و با نیش زبانش حسابی آزارشان میده. ساغر که همسر فرزند کوچک حجت است، رنگ احترام و شوهر و خانواده و را هرگز به خود ندیده. حجت به این بهانه که ساغر نازاست با یک زن خیابانی به نام ثریا که از او باردار است، ازدواج میکنه و ثریا را به خانه خودشان میاره ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.