دانلود رمان هزار چم (جلد اول) از زینب ایلخانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی، هیجانی
تعداد صفحات : ۱۱۸۲
خلاصه رمان:
ریحانه از یک خانواده سنتى و با عقاید محدود، دل در گرو قهرمان داستان حاج امیر جبارزاده دارد، جوانمردى پهلوان مسلک که خصوصیات ویژه خاصى دارد، اما دست تقدیر و اشتباهات مختص سن کم ریحانه باعث ازدواج اشتباه او با شهاب جبارزاده پسر عموى حاج امیر میشود، ازدواجی که تنها از سر انتقام بچگانه شهاب میباشد حاج امیر که پسر عموی بزرگتر شهاب است و همیشه حکم پدر او را داشته است از عشق و احساس خویش نسبت به ریحانه چشم پوشى میکند و این شروع اولین چم از هزارچم روایت است …
قسمتی از داستان هزار چم :
این جریان مقایسه مسخره که در ذهنم به چشم هایم حکم داده میشود را نمیفهمم! همین که امیر رضا آنقدر حرفه ای ولی با آرامش رانندگی میکند و مثل شهاب دنبال ویراژ دادن و سبقت گرفتن نیست… همین که در چهار راه با اینکه چراغ سبز است برای خانمی که قصد گذر دارد ترمز میکند و با
اشاره سر میگوید بفرمایید.. اینکه حواسش به دست اندازها هست این که به راننده سایر ماشینها فحش نمیدهد در حال تسکین ناراحتی ام از دروغ شهاب هستم مدام به خود بیچاره ام میگویم: حتما همانجا بوده و چند دقیقه قبل تو رفته، می خواهم یکبار دیگر از حاج امیر بپرسم که دوباره گوش این
خود بینوا را میپیچانم… به امید حتی یک پیام از شهاب گوشی ام را نگاه میکنم اما خبری نیست و ناامیدانه گوشی را در جیبم میگذارم… این روزها که اسمش سهم شناسنامه ام شده است چقدر سهمم از او کمتر شده. در ترافیک خیابان ولیعصر مردی با ظاهر مندرس و کمر خمیده مشغول دستمال
کشیدن شیشه ماشین میشود. میبینم که شیشه را پایین می کشد و آرام میگوید: دستت درد نکنه مشتی! مرد که مشخص است حال خوشی ندارد. آه غلیظی میکشد: بژار تمیز کنم تایتانیکت رو داداش. یک اسکناس درشت در جیب کت کهنه مرد میگذارد. مرد با ذوق بیشتر دستمال روی شیشه میکشد …