دانلود رمان بندبازی از الناز محمدی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات :
خلاصه رمان:
پروا برای آزادی برادرش صادق که به جرم قتل به زندان افتاده، حاضره به هر کاری دست بزنه.. خیلی اتفاقی پارسا سر راه پروا قرار میگیره و آدرس برادرش پیمان رو برای کمک به پروا میده.. پیمان وکیلی قهار و کاربلده.. پروا سراغ پیمان میره غافل از اینکه …
قسمتی از داستان بندبازی :
-دیر برگشتی بابا. اوضاع اوکیه اونور؟ پارسا گفت و نشست روی صندلی چوبی آلاچیق بهرام لبخند زد ولی خستگی از وجناتش پیدا بود. چای گرمش را مزه کرد و گفت: اوضاع خوبیه یه خرده سر پروژه مشترکمون بدقلقی کردن که حل شد! با نگاهی به پیمان گفت: این پسره که فرستادیش خیلی
باهوش و پرتلاشه خوب بلد بود کار کنه. پیمان سری جنباند و آلبالویی توی دهانش گذاشت: کارآموزیش سه سال پیش تموم شد. مشکل هزینه داره برای دفتر زدن بهش گفتم یه جوری حلش میکنیم ولی خب… خودش گفت بمونه توی دفتر ما، اوکی تره واقعا هم با جون و دل کار میکنه. -بدون دفتر هم
چندسال دیگه اسم و رسمش میپیچه زبله کارو بلده! تو چه میکنی بابا؟ پارسا عقب لم داده بود و هلویی را توی دستش میچرخاند. خبر خاصی نیست مثل همیشه خبرا پیش پیمانه دیگه. پیمان نگاهش کرد و گفت: دستتو میخوام بند کنم به یه پرونده سنگین. دست از نق زدن برداری! پارسا خندید و
بهرام با لبخند از جا بلندشد: یه کمی برم پیش مادرتون، ببینم حرف ازش در میآد یا نه. باز خیلی رنگش پریده! -فعلا ماری پیششه! -اون بنده خدام خسته شده شماها که درگیرید، منم باید یه خرده وقتمو آزاد کنم تا دوباره مشکل درست نشه. مینا تا تنها میشه. . مکث کرد. هردو میدانستند ادامه حرفش …