دانلود رمان لیتوپس از سپیده شهریور کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۷۳۷
خلاصه رمان:
کیانمهر بعد از ۵ سال زن و بچه ای که بخاطر پول فروخته بود را پیدا میکند در حالی که فکر میکنه به زنش دست درازی شده و ازدواج کرده…
قسمتی از داستان لیتوپس :
صبح زود بیدار شدم باید دنیز را آماده میکردم تا به مهد برسانم. امروز هم صددرصد مثل این چند هفته حتما درگیری خواهیم داشت دو هفتهی تمام مهد نرفت و با لجاجت تمام دنبال من تا عصر به سرکار میآمد. در انتها دیروز توانستم با هزار دوزو کلک و رشوه راهی مهد کنمش. دستش به موهایش
کشیدم و آرام نوازشش کردم. در همان حال گفتم: دنیز، دختر قشنگم. نمیخوای بلند شی بریم مهد؟ امروز قراره با دوستات کار دستی درست کنی. معلوم بود با نوازش هایم بیدار شده. صورتش داشت مچاله میشد برای گریه. برای اینکه گریه نکند صورتش را بوسیدم. اما اشک های درشتش از لای پلک های
بسته اش پایین ریخت. دوست نداشتم اول صبح با گریه بیدار شود. دلم برای اشکهای درشتش غش رفت سریع بغلش کردم آرام آرام صدای گریه اش بلند شد. با ملایمت گفتم: برای چی گریه میکنی مامان جان؟ دورت بگردم اینجوری گریه میکنی نمیگی قلب مامان درد میگیره. کم کم به هق
هق افتاد تند تند اشک هایش را پاک کردم و صورتش را بوسیدم. برای اینکه گریه اش بند آید گفتم: باشه مامان جان نمیریم عزیزم. گریه نکن قلب مامان. اشک هایش بند آمده بود اما هنوز ریز ریز هق هق میکرد. در آغوشم مچاله شده بود اما هنوز چشمانش را باز نکرده بود با ناراحتی گفتم …