دانلود رمان عشق پنهان در نفرت از Mahdiyeh_H کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، پلیسی، طنز
تعداد صفحات : 758
عشق پنهان در نفرت
خلاصه رمان : دختری به نام عسل که تو بچگیش دزدیده میشه و به یه خانواده ای که بچه دار نمیشن فروخته میشه دخترمون میخواست یه روان پزشک بشه ولی با یه سری اتفاقات تبدیل یه پلیس حرفه ای میشه. تو یکی از ماموریتاش پسره داستانمون رو میبینه ولی خیلی متفاوت تر از بقیه رمانا بعد از آشنایی هردوشون این دو به یه ماموریتی میرن که توی این ماموریت رازهایی آشکار میشه که به کل زندگی دختره رو از اون رو به اون رو میکنه و…
قسمتی از داستان عشق پنهان در نفرت:
من: اون ممد خان یه گندی زد که هنگام حرکت محموله پلیسا نمیدونم از کجا ریختن و … عصبی نشست روی صندلی و گفت: خب ممد چی شد؟ من: وقتی با پلیسا درگیر بودن تیر خورده و مرده. اره ارواح عمم این ممد که میگیم از ادمای خودمونه. من: خب حالا ناراحت نشو . یه محموله دیگه هس
که از اینجا به دوبی و از اونجا به آلمان فرستاده میشه.
لبخندی رو لباش اومد و گفت: اها. نه خوشم اومد وقتی یکی رو از دست میدیم اون یکی جور میشه. فقط این یکی رو خودمم میام دیگه نمیتونم ریسک کنم که اینو هم لو بدین. اره منم همینو میخوام توهم بیای. من: پس فعلا. میبینمت.
با صدای ارومی که خودمم به زور شنیدم گفتم:البته تو زندان میبینمت. از اتاق شاد و شنگول اومدم بیرون که با یاداوری پله ها آه از نهادم بلند شد. پوف. خلاصه با هر بدبختی بود خودمو به طبقه پایین رسوندم و به نگار زنگیدم: سلام بر نگاری خودم، خوبی خل و چل؟؟ نگار: سلام بر عسل خودم
خوبی خر من؟؟ من: هووی خر عمته گاومیش، پاشو بیا خونه کارت دارم. نگار: چیکارم داری؟بیام خونت چیکار؟؟ من: نگار مسخره بازی درنیارا پاشو بیا گفتم. زود قطع کردم تا بیش از حد مزخرف نگه. به سمت لکسوز جیگریم رفتم و سوارش شدم. و به سمت خونه مجردیم روندم. یک ساعت بعد…