دانلود رمان کابوس پر از خواب از مریم سلطانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۵۷۳
خلاصه رمان:
صدای بگو و بخند بچهها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب و جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعهای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم.آسمانِ آبی، با آن ابرهای دودی رنگ که جابهجای آن را لک انداخته بود، انگار آبستنِ خبرهای خوبی نبود. آن هم برای من که نیمی از دغدغهام این داخل و نیمِ دیگر آن بیرون و هنوز بار ماشین بود.
قسمتی از داستان کابوس پر از خواب :
دقایقی که گذشت از لای نرده ها نگاهی به پایین و پله هایی که به وسیله ی گلدانها مسدود شده و راهی برای عبور و مرور باقی نگذاشته بودند انداختم. چاره ای نبود باید بلند میشدم و کاری را که شروع کرده بودم تمام میکردم. نرده ها را به کمک گرفتم و پله ها را به آرامی پایین آمدم. هنگام گذشتن از
مقابل دری که پشت آن زندگی و گرما جریان داشت مکثی کردم و نگاهی به در قهوه ای سوخته اش انداختم. حدود دو هفته از آن روزی که مهمان خانه اش بودم میگذشت و در طول این دو هفته فقط یک بار توانسته بودم زن مهربانی را که صاحب این خانه بود ببینم. آن هم چند روز پیش و عصر
جمعه ای که دم را غنیمت شمرده و تمام روزش را در خوابی عمیق و دلچسب سپری کرده بودم. نزدیک غروب بود که با ظرف سوپی جلوی در پیدایش شد. ظاهر پریشان و خواب آلودم را دید و چون همان بار اولی که دیدمش لبخند گرم و دوست داشتنیای به لب آورد و گفت: حواسم بود امروز رو از
خونه نیومدی بیرون. با خودم گفتم شاید توام مثل پسر من ناخوش احوالی سوپ پختم گفتم ی پیالهشم بیارم تو بخوری جون بشینه تو تنت. یادآوری آن روز و مهربانی آن زن، ناخود آگاه لبخندی روی لبم نشاند و دلم را بیش از پیش برای مادرم که این روزها عجیب دلتنگش بودم تنگ کرد! چرخیدم و …