دانلود رمان کوه مثل کوهیار از آیسا سادات حسینی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی، همخونه ای، ازدواج اجباری
تعداد صفحات : 2214
خلاصه رمان :
کوه مثل کوهیار زلزله کوه را هم تکان داد… اما کوهیار را نه… کوه تنها بود و فرو ریخت… اما کوهیار یارش را داشت… امانتى که پدرش به دستش سپرده بود… امانتى که میان آوار جا مانده بود و باید برایش کوه مىشد و شد… کوه بود… یار بود… کوهیار بود… و براى یارش شد همه چی…
قسمتی از داستان کوه مثل کوهیار:
صدای سر و صداها بلند شد و مرد سیاه پوش سریع دختر را در ماشینش نشاند صدای تیراندازی بار دیگر بلند شد رسمشان بود موقع هایی که به دنبال عروس میرفتم یا عروس را از خانه پدرش میبردن تیر اندازی می کردن و حال همه منتظر بودند بعد از شدن بله عروس باز هم صدای تفنگهایشان را در
بیاوردند و این بار صدای تفنگ هایشان از شدت عصبانیت و بهم خوردن عروسی در آمده بود. هر کدام از مهمانها چیزی میگفتن کسی جرعت نداشت به دنبال مرد سیاه پوش برود، گویی همه از ناراضی بودن. عروس خبر داشتن، از اجباری بودن این مراسم و عروسی که تحت فشار دیگران باید بله
میگفت. تیری که به سمت مرد سیاه پوش شلیک شد باعث شد لحظه ای نگاه خشمگیش را بدوزد به مردان مسلحی که روی پشت بام نگاهش می کرد اهل دعوا نبود، کم پیش میامد صدایش را بلند کند اما امان از وقتی که عصبانی میشد، آن موقع بود که دیگر ساکت نمیماند و همه جارو را با خاک
یکسان میکرد. سریع سوار ماشین شد که صدای تیر اندازی اوج گرفت دخترک با آن چشمان خیسش از آینه کنارش به پشت سرش نگاه میکرد انگار عده ای تازه فهمیده بودن چه اتفاقی رخ داده و به دنبالشان میآمدن. مرد سیاه پوش سرعتش را بیشتر کرد، امروز از زمین و آسمان برایش میبارید …