خلاصه کتاب:
قصه رو شروع می کنیم، از زبون دختری که دست انداخت بیخ گلوی دختر لوس خانواده و حالیش کرد که توی دنیای گرگهای گوسفند نما،لازمه که مواظب باقی مونده های خونواده ش باشه ، دستشو گرفت رو زانو هاش و دونه دونه درا رو زد و دنبال رحمت خدا گشت،تا خانواده ش رو نجات بده! ...
خلاصه کتاب:
مارچلا ویتیلو تو قفس طلایی بزرگ شده. وقتی پدرت ترسناک ترین مرد نیویورک باشه، مردم بهت احترام میذارن. مارچلا که قراره با دوست پسر مورد تایید پدرش ازدواج کنه، از اینکه باهاش مثل یه عروسک چینی گران بها رفتار میشه و از زندگی ای که خانوادش بهش تحمیل کردن، خسته شده. تا اینکه همه ی چیزهایی که بدون زحمت و قدردانی به دست آورده بود ازش گرفته میشه. جایی که الان هست، اسمش هیچ هیبتی به همراه نداره، فقط باعث درد و تحقیر میشه. وقتی تو یه قلعه ی مرتفع بزرگ شده باشی سقوط خیلی عمیق تره. گناهان پدران راهی برا جبران داره.... ولی چه کسی باید بهاشو بده؟ ...
خلاصه کتاب:
دلنشین کم سن وسال را به عقد خود در آوردم و خوشگذرانی هایم را با او کردم بعد رهایش کردم.... بی آبرویش کردم.... دست روی آبرویم گذاشت وچه بازی خطرناکی به راه افتاد ...
خلاصه کتاب:
داستان در مورد زن مطلقه ای است که تمام زندگی خود را وقف کارش نموده. با اخراج شدنش خود را درحال مییابد که هیچ پشتوانه مالی ای ندارد. اوضاع زمانی بدتر میشود که دو مامور FBI به خانه او امده و خبر کشته شدن استیو (همسر سابقش) را به او میدهند و از او درخواست میکنند که...
خلاصه کتاب:
گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره... اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا، قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود. الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم به اینجایی که حقمون بود. پدر ثمین ناخواسته مرتکب قتل شده. ثمین برای گرفتن رضایت آزادی پدرش از زندان تلاش میکنه. یاشار کشوری مرد متاهل و خودخواه، که در اعزای دادن رضایت، شرطی میذاره که باعث میشه پای ثمین به خونشون باز بشه و یاشار دلش رو به دخترِ قاتلِ خواهرش ببازه... ثمین باید دو راهی عقل و قلبش یکیو انتخاب کنه. باید دید تصمیم ثمین برای رهایی از این دوراهی چیه!؟
خلاصه کتاب:
حامین خلافکاری که دل به نگین میده و نگین و حامین با مخالفت شدید خانواده ها ازدواج میکنن... عمر خوشبختی اون ها در درگیری ها و آزار و اذیت نگین و پا درمیانی دایی نگین و دعوای خانوادگی و ضربه مغزی و کمای حامین کوتاهه... حامین بعد از مرخص شدن از بیمارستان تصمیم به بهبود اوضاع زندگیش و جدایی از باند خلاف رو داره ولی روی خوش زندگی با نگین و حامین سر سازگاری نداره و حامین درگیر باند خلاف و نگین تنهای افسرده ...
خلاصه کتاب:
دنباله پیراهن بلندش را بالا گرفت و تلو تلو خوران از پلههای عمارت بالا رفت. پلکهایش سنگین بودند و حالت تهوع امانش را بریده بود. گیجی همین بود دیگر؟ توربانش را از سرش برداشت و اجازه داد آبشار موهایش روی شانههایش بریزد. کسی که گیج بود، حجاب به چه کارش میآمد؟
خلاصه کتاب:
اگه نیمه گمشده اتو زمان اشتباهی پیدا کنی چیکار میکنی؟ «آمو» به عشق تو نگاه اول اعتقاد داری؟ عشقی که اونقدر قوی و روشنه که حتی تو تاریک ترین لحظاتتم شعله ورت میکنه. باور داری یه جایی تو این دنیا یکی هست که قراره نیمهی گمشده ات باشه؟ من به اینا باور نداشتم. تا اینکه با اون آشنا شدم. گرتا فالکون. پرنسس مافیایی محافظت شده توسط دیوونه های لاس وگاس. کسی که برای من ممنوعه ...
خلاصه کتاب:
سدنا بخاطر مشکلات مالی خانواده و محدودیت ها عاشق پسری خوشگذرون میشه و اون پسر رو بت خود میدونه ولی با رها کردن اون پسر، سدنا برای ترس از حرف های بقیه کاری میکنه که شاید بخشودنی نباشه…
خلاصه کتاب:
مقصد کجا بود؟ سر قبر من! چمیدونم بابا فقط میروندم تا برسم یه جایی که بتونم این حجم احساسات مزخرف و خاک بر سری رو توش خنثی کنم. مسئله این بود که این خوابی که امشب دیدم فرق داشت. خیلی خیلی واقعی بود. اون مردو انگار میلیاردها سال بود میشناختم. صداش عطرش بزرگی دستاش، چهره اش، همه و همه برام آشنا بودن! ولی الان که بهش فکر میکنم هیچ چیزی ازش یادم نیست، هیچی! لعنتي! چقدرم توی خواب دوستش داشتم! حتی تصور هم نمیکردم بتونم یه آدمو تا اون حد دوست داشته باشم!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.