خلاصه کتاب:
سیبل نگاهت را به دنیا دوختهای! و مگر میشود انسانهای جانپرست آن را با گلولههای زبانشان تار و مهآلود نکنند؟ فرار شاید تنها چارهای برای زندگی باشد، اما سرنوشت منحوس را چه باید کرد؟ زنده در برزخ ماندهای و آوای تمناهایت پردهٔ گوشها را میکِشد! سکوت کن. اینجا سکونتگاه جانپرست هاست ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.