خلاصه کتاب:
کوه مثل کوهیار زلزله كوه را هم تكان داد... اما كوهيار را نه... كوه تنها بود و فرو ريخت... اما كوهيار يارش را داشت... امانتى كه پدرش به دستش سپرده بود... امانتى كه ميان آوار جا مانده بود و بايد برايش كوه مىشد و شد... كوه بود... يار بود... كوهيار بود... و براى يارش شد همه چي...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.