خلاصه کتاب:
من غیاثم! غیاثِ ساعی! بوکسور زیر زمینی ۳۰ سالهای که یه شب از سر گیجی با یه دختر کوچولوی ۱۹ ساله هم اتاق میشم! منی که از جنس مونث فراریم واسه آزار دادن اون دختر بچه دست به هر کاری میزنم ولی حواسم نیست که دل و ایمونم بند اون دوتا چشم مشکی رنگش شده! اینو زمانی میفهمم که دختر کوچولویی که با دستای خودم بزرگش کردم، با بچه ای که از من تو شکمش داره ترکم میکنه و...
خلاصه کتاب:
رمان Man با اسم لاتین مطرح میشه تا ایهام اسم به تصویر کشیده بشه، Man در لاتین به معنی یک مرد است و در فارسی به معنی خویشتن ؛ این رمان ارتباط مستقیمی با هر دو معنی داره… این رمان بعد از تحقیق از منابع مختلف نگارش شده و میشه گفت اولین رمانی هست که حداقل در ایران با این موضوع مطرح میشه و هدف اصلی اطلاع رسانی به خوانندگان و روشن بینی و شفاف سازی موضوع است،پدیده ی Man تنها یک قدرت و خواست الهی و جهش ژنتیکی ست نه یک گناه و خشم و عذب ...
خلاصه کتاب:
جردن: وقتی جایی نداشتم به من پناه داد. از من سوء استفاده نکرد و به من آسیب نزد و مرا فراموش نکرد. طوری با من رفتار نکرد انگار وجود ندارم یا احساس ناامنی به من نداد. مرا به یاد آورد، با من خندید و به من نگاه کرد. به حرف هایم گوش داد از من حفاظت کرد. میتوانستم حالت نگاهش به من سر میز صبحانه را احساس کنم و وقتی میفهمیدم از سر کار برگشته است قلبم به شدت میزد. باید جلوی احساسم را میگرفتم. نمیتوانست اتفاق بیفتد ...
خلاصه کتاب:
گمشده ای بودم در روزگار دور... که در تقدیرش نقطه ای روشن پیدا شد. تو آمدی اما نه با عشق... با حس اولین گناه که شیطان از بهشت رانده شد... تو آمدی با حس انتقام تا خطی نو از پایان به آغاز شوی. و آغاز شد عشقی که به پایانش رسید. من ماندم و تکیه بر گمان هایی که، تو بودی یا نه؟عشق بود یا انتقام. هنوز نمیدانم ...
خلاصه کتاب:
داستان دختری بنام مایساست که در ابتدای داستان با بعد افسرده اش آشنا میشیم و با ورود پسری به زندگیش که در واقع حکم ناجیش رو داشته به کل روحیاتش تغییر میکنه... در ابتدا داستان میشه گفت روی یک خط راست سیر میکنه از وسطای داستان فراز و فرود زیادی داره ونمیشه اتفاقات قسمت بعدی داستان رو حدس زد. در اواسط داستان به کل ممکنه ناامید بشید اما پایان خوش و زیبایی داره ...
خلاصه کتاب:
اولین باری که پول دادم تا در کلوب ویر ببینمش نمیدونستم دانشجوی منه. وقتی وارد کلاسم شد و لبخند سال اولیش رو دیدم میدونستم دیگه نباید به اون کلاب برم و از نگاه کردن بهش دست بکشم. اما نمیتونستم نرم کوچکترین چیز دربارش باعث میشد بیشتر بخوامش و وقتی فهمیدم اون هم منو میخواد وسوسه اش غیر قابل کنترل بود بدترین قسمتش اینه که نمیدونه پروفسور کسیه که پشت شیشه های یکطرفه بهش نگاه میکنه فقط امیدوار بودم وقتی حقیقت رو بفهمه اون هم چیزی که من میخوام بخواد ...
خلاصه کتاب:
ماهگل دختر دوازده ساله ای که امانت سپرده شده دست ارباب... دامون پسری تخص و عاشق که دل سپرده به عشقی اتشین و غیر ممکن!... اما ارباب خودخواهمون فقط یه چیز میخواد عروسک گیس سرخ دوازده ساله اش! غافل از اینکه ...
خلاصه کتاب:
من کیان مقدم از وقتی خودم رو شناختم عاشق دختر عموم کیمیا بودم عشقی که هیچکس خبر نداشت حتی خودش. وقتی از سربازی برگشتم برای عقد برادرم، عروس اون سفره عقد کسی نبود جز کیمیا. دیگه زندگی برام معنا نداشت که به دستور پدرم حاج حسین ساره رو عقد کردم چون بجز چشم چیزی دیگهای به حاجی نمیگفتم. الان بعد از گذشت سالها اتفاقی افتاده که رسم صدساله خاندان_مقدم باید اجرا بشه. رسمی که خودم مخالف صد در صدش بودم اما میتوانست من را به خواستهی قلبیم برسونه...
خلاصه کتاب:
سقوط نرم قصه یه زندگیه، چند تا آدم با یه سری عقاید و باورها. اتفاقاتی میفته؛ خوب و بدش مهم نیست مهم اینه که میرسن به یه دو راهی و باید دید چکار میکنن. سقوط نرم رو سه نفر روایت میکنن. دو زن و یک مرد. یلدا زنی از جنس گذشته، زنی که دو مرد توی گذشته اش وجود دارن، دو مرد از یه خون. آشوب زنی از جنس دختران امروز، دختری که ساده دل میبازه، ساده اعتماد میکنه و ساده راه حل پیدا می کنه. هر سه شخصیت یه سری باورای مشترک داشتن، اما باید دید الان چی هستن؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.