دانلود رمان وهم از زهرا کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی، هیجانی، جنایی
تعداد صفحات : 1626
خلاصه رمان :
نیاز مهر آرا، وکیل پایه یک دادگستری، دختری سر زنده و کله شق، برحسب یک اتفاق وارد پرونده شومی میشه که خارج شدن ازش غیر ممکنه و با خونی که ازش ریخته میشه، بازی شروع میشه… بازی ای که با خون شروع میشه و مردی که در سایه ها مثل یک مار وحشی، یک لَنسِر بزرگه! وهم، روایتی جنون آمیز و خونینه! …
قسمتی از داستان وهم:
“نیاز” ترافیک شهری، لاینفک پایتخت الوده بود. صدای بوق و ناسزاهایی که رد و بدل می شد، تکراری ترین صحنه این روزهام بود تنگی مغنعه گلوم رو فشار میداد و کلافگی باعث شد با حرص دست بندازم و چونه اش رو با یک حرکت پاره کنم کاری از صدای شکافته شدن پارچه رو که شنیدم لبخندی
زدم و با نیش شلی گفتم: اخیش، خفه شدم. بابا کم مونده بود جلوی قاضی این کارو بکنم. البته که قرار بود دوباره به مامان حساب پس بدم این ششمین مقنعه ای بود که چونهاش رو پاره کرده بودم اما خب با یاداوری دادگاه و برد شیرینم لبخندم گسترش یافت و زمزمه کردم مامان قراره حسابی غر
بزنه اما قرار نیست که من کاری رو که می خوام نکنم تهمینه بانو اگه مغنعه ام رو میدید فاتحه ام خونده میشد. حتی با تصور غیضش به بق بق افتادم که صدای بوق ماشین ها من رو از هپروت بیرون کشید و با روی پدال گذاشته. و حرکت کردم خواستم وارد خیابون اصلی بشم که تلفنم زنگ خورد و
با دیدن اسم ترنم بی اختیار لبخندی زدم و تماس رو روی بلندگو قرار دادم: احوال خانوِم مهندس. با ناز خندید و من فکر کردم خدا در افرینش ترنم، چیزی رو از قلم ننداخته بود.. حتی صداش رو هم… دلربا افریده: از احوال پرسی های شما وکیل بعد از این. کجایی توله سگ؟ حرفم رو پس میگیرم…