خلاصه کتاب:
من تو يه خانواده اشرافي انگليسي به دنيا اومدم ولي دارايي و ثروتمو تو منهتن به دست آوردم. نيويورك ديگه قلمرو فرمانروايي منه. خانوادم تو بريتانيا سر اينكه چه كسي دوك بعدي فيرَفكس ميشه جنگ و دعوا دارند. ميگن كه دوك بعدي فيرَفكس من هستم، اگه ازدواج كنم. و اين هم يه معامله اي نيست كه ارزش جوش خوردن داشته باشه من اصلا نميتونم خودمو محدود به یه زن كنم يا من اينطوري فكر ميكردم تا اينكه دنيام وارونه شد. حالا تنها راهي كه ميتونم امپراطوري كه خودم ساختم رو نجات بدم اينه كه عنواني كه هيچ وقت نميخواستمو به ارث ببرم پس من به يه همسر نياز دارم ...
خلاصه کتاب:
نفس بعد از خوانده شدنِ وصیت نامهی پدربزرگش و فرار از حقیقتی که شنیده، از خانه ای که، در آن بزرگ شده، شبانه بیرون میزند، اما اهورا، پسرِ خانواده، رهایش نمیکند و...
خلاصه کتاب:
طلا در کودکی پدر و مادرش از هم جدا میشوند و طلا با پدرش میماند؛ پدری که از عهده بزرگ کردن یک دختر کوچولو بر نمیآید. پس طلا مجبور است تا تنهاییهایش را در خانه عموی بزرگش پر کند؛ خانهای با یک دختر و دو پسر ...
خلاصه کتاب:
دوستم به من خیانت کرد، اونم نه فقط با یک دختر، با ده ها دختر، اون هم تو خونه من… من با گرفتن پول هاش ازش انتقام گرفتم و فرار کردم.. ولی نمیدونستم که اون و پدرش بزرگ ترین خلافکارهای انگلیس هستن. اون منو پیدا کرد ولی منو نکشت، بلکه بهم دست درازی کرد… نه فقط اون، بلکه پدرش هر روز به سراغم میومد و از راه هایی بهم دست درازی میکرد که…. به عنوان مجازات کاری کردم پدرش به زندان بیفته… حالا اون اومده و تنها هدفش اینه که منو….
خلاصه کتاب:
نیکی توی هفت سالگی مادرش رو از دست میده و بعد از اون همه ی زندگیش رو توی دنیای محدود و تنهای پدرش میگذرونه، پدری که به خاطر ازدواج پنهانی با مادرش از خانواده اش طرد شده. بعد از مرگ پدر و با وصیتش نیکی پا توی دنیای بزرگتری میذاره... توی یه خانواده ی با اصالت و سنتی که بهشون دید بدی داره و در حالیکه با دیدن نامزد سابق پدرش توی خونهی پدر بزرگش بیشتر از قبل ازشون ناامید شده باید محدودیت هایی که از طرف پدربزرگش بهش تحمیل میشه رو هم بپذیره...
خلاصه کتاب:
بین خونه من توی بوستون و بهترین دوستم تو لاس وگاس دقیقاً 2716 مایل فاصلهست. وقتی باهام تماس میگیره تا بهم بگه در شرف ازدواجه و پنج روز دیگه توی جشنش بهم نیاز داره، چطور میتونم رد کنم؟
فقط یه مشکلی هست. این طوفانهای زمستونی همه پروازها رو لغو کرده.
از شانس خوبم، تنها کسی نیستم که از رسیدن به اون عروسی ناامیده. پدر کرستن، که من هیچوقت ندیدمش، بیرون آپارتمانم منتظره، و میخواد باهام کل کشور رو رانندگی کنه تا هیچکدوممون عروسی رو از دست ندیم.
تو شیکاگو، من رو وادار میکنه که تک تک انتخابهای زندگیام رو زیر سوال ببرم.
و بالاخره توی دنوره که ما تمام قوانین ممنوعه بینمون رو میشکنیم...
خلاصه کتاب:
نارشین به دلیل خیانتهای پی در پی همسرش، تصمیم به جدایی میگیره به شهر پدری خودش برمیگرده؛ غافل از اینکه با این بازگشت، رازهایی قراره فاش بشه که سرنوشت یک خاندان رو عوض کنه. در این بین مردی سر راه نارشین قرار میگیره که...
خلاصه کتاب:
اریکا با توقعاتی بزرگ می شود که هرگز نمی تواند آنرا برآورده کند. به نظر پدرش زیاد باهوش نیست و به نظر مادرش رقاص خوبی هم نیست. در دانشکده هم دور خودش یک پیله درست می کند-شبها می رقصد و از افراد دوری می کند. تنها کسی که نمی تواند از او فرار کند یک بوکسور محلی به اسم تنک است. تنک می خواهد به اریکا نشان بدهد که هر چیزی را که بخواهد می تواند به دست بیاورد فقط اگر به خودش ایمان داشته باشد.
خلاصه کتاب:
وقتی همسرت میمیره، یاس و ناراحتی احساساتی هستند که انتظارشونو میکشی، ولی من با تماشای تابوتش که توی قبر قرار میگرفت، تنها چیزی که حس میکردم خشم بود و رنجش. من و گایا هشت سال بود که ازدواج کرده بودیم. و تو روز سالگردمون، مرگ به ازدواجمون پایان داد. پایانی مناسب برای پیوندی که از همون اول نفرین شده بود. شاید این تقدیر بود که امروز گرم ترین روز تابستون محسوب میشد...
خلاصه کتاب:
نگار یه دختر خجالتی از یه خانواده متوسط رو به پائینه. مردی که فکر میکرد خواستگار مادرشه، در واقع خواستگار خودش بوده، یه مرد عجیب، پولدار و... مرموز... در گیر و دار زندگی نگار مرد دیگه ای وارد داستان میشه. مردی با گذشته و کودکی ای مثل نگار ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.