دانلود رمان سی سالگی از نون قاف کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : 1212
خلاصه رمان:
فریار پسری از خانواده ای مرفه که همیشه هرچیزی که میخواسته براش اماده بوده. ولی خانواده ای سخت گیری داره، که فریار هرگز قدرت مقابله با اون ها رو نداشته. و فریال، دختری از خانواده ای قدرتمند ولی از هم پاشیده، که باعث شده فریال خودش رو تو گنداب زندگی غرق کنه و گذشته سیاهی واسه خودش رقم بزنه. حالا رویارویی این دو نفر، و عشق بینشون چیز های زیادی میطلبه، مثلا گذشته ای که پاک باشه و فریاری که قدرت ایستادن جلوی خانواده اش رو داشته باشه. از پسش بر میان یا نه …
قسمتی از داستان سی سالگی:
سی سالگی برای هر دختری خاصه. واسه منی که تا الان هیچ چیز خاصی تو زندگیم نبوده، سی سالگی چه شکلیه؟ پر از نا امیدی های همیشگی؟ پر از غصه ها و ترس های این همه سالم؟ یا دری هم به روی من باز می شه؟ منم روی خوش میبینم؟ یعنی سی سالگیم چه شکلیه؟ هنوز اثرات گیجی
دیشب توش مونده بود با باز کردن چشماش مقاومت میکرد. صدای زنگ گوشیش رو مخش بود. سعی کرد بهش توجهی نکنه ولی پشت خطی ول کن نبود. با اکراه چشاشو باز کرد و گوشیشو برداشت. به شمارهی روی صفحه نگاه کرد: جاوید خان. جواب داد: به به، جاوید خان، حال شما؟ برنامهی جدید
برام چیدی؟ امر جدید داری برام؟ وگرنه واسه احوال پرسی که زنگ نمیزنی شما. -امشب مهمونی سهام داراست. مهمه. یکی جدید اومده. ادرسو میفرستم. –اوهوو، پس همه هولدینگ دارا جمعن. خوب جاییه آبروتو با خاک یکسان کنم. هووم بدم نیومد، میام. پارتنرم برام تدارک دیدی؟ نه این بارو
تنها میای. حرکت بیخودیم نمیکنی کثافت کاریاتو بذار واسه دورهمیات با دوستات. بچه عوضیا هم هستن؟ یا فقط به شرعیشون زنگ زدی؟ خندهی بلند جاوید حالشو به هم میزد. زد. میدونست الان خونسرد نشسته و این حرفا به یه ورشم نیست. -لوکیشنو میفرستم. یه کم دیر بیا، به چشم بیای…