دانلود رمان ژیکال از سحر مرادی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات : 2201
خلاصه رمان:
هامین صولت کشتیگیر معروفی که درست چند روز بعد از عقدش با ژیکال تست دوپینگ مسابقاتش مثبت میشه و برای همیشه از صحنه ورزش ملی محروم میشه. مجبور به تصمیم گیریهای بزرگ و سختی برای زندگیش میشه. اما این تنها اول ماجراست و تمام وقایع از طلاق هامین و ژیکال به پنج سال بعد موکول میشه. حالا هامین بعد از پنج سال با عنوان بزرگترین فایتر ایرانی برگشته تا پرده از رازهای مهمی برداره و ژیکال رو به خودش و زندگیش برگردونه. غافل از اینکه ژیکال تصمیمات جدیدی برای زندگیش گرفته و… باید دید هامین از پس درست کردن خرابیهای بینشان برمیآید یا نه؟ …
قسمتی از داستان ژیکال:
نگاهم روی دست پسری که دور گردن دختر حلقه شده بود با درد نشست و از خود پرسیدم واقعا عاشق بودند؟ -باید با هم حرف بزنیم. میشه خواهش کنم بشینی ژیکال؟ چقدر از تلفظ اسمم بدم آمد امشب… چقدر از گرمای صدای آشنایش بیزار بودم. باید فرار میکردم. باید از این هوای آلوده میگریختم
قبل از آن که لرزش دست ها و مردمک هایم را ببیند. من فقط از بچهها جدا شدم تا دست هایم را بشورم. نمیدانستم وقتی برگردم قرار است جهانم با او زیر و رو شود. قلبم دچار بی قراری شده بود و اگر نمیگریختم قبل از آنکه چیزی بگویم قاعده ام را در برابرش باخته بودم. عزمم را جزم کرد… به
خود وامانده ام التماس کردم تا کم نیاورم. من تمام این سال ها تمرین کرده بودم اگر روزی جایی اتفاقی دیدمش اوج بی تفاوتی و محکم بودنم را به رخش بکشم قدمهایم را آن چنان استوار برداشتم که پژواک صدای پاشنه های بلندم برای خودم هم ناآشنا بود. از کنارش که گذشتم به عمد بازویش را ضربه زدم.
درست یک قدمی تخت ایستاده بود. نگاه آسایش و افشین مستاصلانه روی من خیره مانده بود. برای برداشتن کیفم خم نشدم… آسایش را طوری نگاه کردم که بی هیچ اعتراضی کیف را مقابلم گرفت و من به برق اشک میان چشم هایش هیچ اعتنایی نکردم. رفیق های بی معرفتم با من چه کرده بودند …