دانلود رمان گرگ بند از پریسان خاتون کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، پلیسی
تعداد صفحات : 500
خلاصه رمان:
میگویند توبهی گرگ مرگ است! بهراد افشار همان گرگی بود که میبایستی سرانجاماش مرگ باشد و بس. مردی که باغ وحش کاملی را در خود داشت، گرگ صفتی که بقایی برای کسی نداشت، مار خوش خط و خالی که هم چون خفاش، خون خوارِ قهاری بود و این روباه حیله گر موشِ موذی و کثیفیست که در تیز بودناش به عقاب شهرت دارد. بهراد قانونهای زیادی را دور زده است، ولی نقابها که بیافتند و پرده از حقایق برداشته شود؛ صفحه جدیدی از باورها به نمایش میایستد! …
قسمتی از داستان گرگ بند:
سنگ توی دستم رو روی سنگ قبر سیاه رنگی که گل های گلایل به تلخی روش خودنمایی می کردن کوبیدم، زیر لب فاتحه ایی خوندم و چشم هام رو بادرد بستم، با بغضی که دیگه بعد از چند ماه بهش عادت کرده بودم آروم لب زدم: تو کی هستی بنده خدا؟ اینجا جای من چیکار میکنی؟ تو کی
هستی که به جای من سر قبرت فاتحه میخونن و برات گریه می کنن؟ سیبک گلوم برای بار هزارم بالا و پایین شد. با خستگی از روی خاک سرد بلند شدم و خاکی که روی مانتوی مشکیم نشسته بود رو تکوندم. نگاه پر از غمی دور تا دور قبرستون گردوندم. صدای نوحه و زجه هایی که کل فضا رو
پر کرده بود دل هر کسی رو به لرزه میانداخت، این جا همه سیاه پوش بودن. دیگه بعد از چند ماه چشم هام به دیدن این سیاهی ها عادت کرده بود، دیگه بعد از چند ماه به سیاه پوشیدن عادت کرده بودم. دیگه عادت کرده بودم به این که خانم جون و آقاجون رو به بهونه ی اومدن سر قبر مثلاً پدر و
مادرم میپیچوندم و سر از اینجا و این قبر در می آوردم! تا کی باید توی بی خبری و انتظار به سر میبردم؟ دیگه تا کی باید دل تنگم رو سرکوب میکردم و دم نمیزدم؟ چرا؟ چون من خطاکار بودم، من روی برگشتن نداشتم! پوزخندی کنج لبم جا خوش کرد. هه خطا! چه خطای کوچیک و احمقانه ای که …