دانلود رمان رسم دلتنگی از فاطمه سالاری کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 4581
خلاصه رمان:
رسم عجیبی دارد این دلتنگی… وقتی دلت تنگ میشود، حجم بزرگش مانند بغض در گلو مینشیند؛ مانند اشک از چشم سرازیر میشود و مانند دستی نامرئی، قلبت را در هم میفشرد. تو را چنان در دنیای شیرین خیالت اسیر میکند تا به خود میآیی میبینی رویت چروکیده و مویت سپید شده؛ اما این دلتنگی به قوت خود باقیست …
قسمتی از داستان رسم دلتنگی:
وارد آشپزخانه که شد خانم جانش را در حال شستن سبزی ها دید. من چیکار کنم؟ خانمجان با لبخند شیرینی ازش استقبال کرد. _اومدی مادر؟ برو ظرف آماده کن. سری تکان داد و از کابینت بالای سرش سه کاسه سفالی قهوای بیرون آورد. خونه حاج محمد چه خبر؟ خانم جان تربچه کوچکی داخل دهنش
گذاشت و سبزی ها را در سبدی خالی کرد. خبر خاصی نبود، خیمه رو برپا کردن وسایل چند روز اول هم توی انبار چیدند. پارچ دوغ را از یخچال در آورد تا نمک و سبزی بزند. بچه ها هم کسی بود؟ نه، بیشتر آقایون بودند. خانم فقط چند نفر. عشق عمیقش به دههی اول محرم و برپایی خیمه بر کسی
پوشیده نبوده، خانم جانی که بزرگش کرده بود دیگر جای خود داشت. همین موضوع باعث میشد همهی سوالات پر اشتیاقش را با صبر و حوصله جواب دهد. شما فردا ساعت چند میرید خونه حاج محمد؟ خانم جان آبگوشت را بعد از تست مزهاش در کاس های بزرگتر خالی کرد. هشت، نهایتاً نُه،
تو نمیای؟ فردا کار زیاد داریم حاج خانم سپرده همه بیان تا هرکسی گوشه کار رو بگیره. کوتاه، برنامههای فردایش را در ذهن مرور کرد. فردا اول وقت باید یه سر برم کارگاه با لیلا خانم کار دارم، ده به بعد خودم بیام خوبه؟ آره خوبه. شام در سکوت صرف شد، آقاجان صحبت در میان غذا خوردن را…